ويژگي‌هاي حکومت امام مهدي (ع) در قرآن

هدف از آفرينش مجموعه بزرگ هستي، رسيدن به قرب الهي و سعادت دنيوي و اخروي انسان است، که ابزار و اسباب اين هدف، در حکومت امام زمان فراهم خواهد شد.

1473

چكيده
هدف از آفرينش مجموعه بزرگ هستي، رسيدن به قرب الهي و سعادت دنيوي و اخروي انسان است، که ابزار و اسباب اين هدف، در حکومت امام زمان (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) فراهم خواهد شد. خداوند تحقق چنين حکومتي را توسط موعود آخرالزمان (عليه السلام) در تورات، زبور، انجيل و قرآن بشارت داده است. حکومتي که در عصر امام زمان (عليه السلام) مستقر خواهد شد، از لحاظ حاکم، نوع حکومت و ويژگي‌هايش با ساير حکومت‌ها تفاوت دارد. بي‌ترديد ويژگي‌هاي چنين حکومتي، آرماني و بي‌شمار است؛ اما از ميان همه ويژگي‌ها، برخي از آنان در رأس قرار دارند که قرآن کريم به آن‌ها اشاره کرده است. اين ويژگي‌ها عبارتند از: حاکميت جهاني و فراگير؛ احياء و گسترش اسلام؛ عدالت در زمينه‌هاي اجتماي، فرهنگي، اقتصادي، قضايي، سياسي؛ و امنيت در ابعاد فردي، اجتماعي و قضايي.
کليد واژه‌ها
قرآن، امام مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف)، حکومت مهدوي، حکومت جهاني، احياء و گسترش اسلام، عدالت، امنيت
مقدمه:
حکومت و حاکميت تنها به خدا تعلق دارد و چون خداوند متعال از عالم جسم و جسمانيت مبرا بوده و از شباهت به مخلوقات، منزه و از معاشرت با خلق، دور و متعالي است؛ براي نشر دين خود و برپاداشتن حکومت خويش در زمين، انسان‌هاي کامل و شايسته‌اي را حاکم جامعه‌ي اسلامي و جانشين خود در زمين انتخاب کرده است که آنان پيامبر (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) و امامان معصوم (عليه السلام) هستند. از اين رو خداوند، حضرت مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) را آخرين ذخيره خويش و وارث يکايک انبياء و اولياء قرارداده است تا پايان تاريخ را با دست پرتوان و مبارکش رقم زند. به اذعان قرآن، در چنين حکومتي است که مهدي موعود (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) آرزوهاي ديرينه بشر، همچون عدالت، امنيت و... را تحقق مي‌بخشد.
حکومت به معناي فرمان دادن، امر کردن، سلطنت کردن و قضاوت کردن است؛ (معين، ج1، ص 1367) و در اصطلاح به عنوان يکي از عناصر چهارگانه تشکيل دهنده دولت (جمعيت، سرزمين، حکومت، حاکميت) مي‌باشد که عبارت است از مجموعه نهادهايي که دريک پيوند و ارتباطِ تعريف شده با يکديگر، در يک سرزمين مشخص و بر اجتماع انساني ساکن در آن، اِعمال حاکميت مي‌کنند. در واقع حکومت، هيئت حاکمه است که مجموعه‌ي سازمان‌ها و نهادهاي موجود در قدرت سياسي حاکم بر جامعه را دربرمي‌گيرد. (واعظي، ص29)
تاريخ طولاني زندگي اجتماعي بشر، شاهد انواع حکومت‌ها و دولت‌هاست که يک نمونه از آن، حکومت الهي است. شمار حکومت‌هاي الهي که تاکنون تشکيل شده، بسيار ناچيز است و قابل قياس با شماره حکومتهاي بشري نيست، علاوه براين دوام هم نيافته‌اند؛ چون بشر لياقت اين حکومت‌ها را نداشته است. نخستين حکومت الهي در جهان، حکومت حضرت يوسف پيغمبر (عليه السلام) در مصر بود. اين حکومت، محبوب‌ترين و پاکيزه‌ترين حکومت سرزمين مصر بود. او بزرگترين خدمت تاريخ را به مردم مصر کرد و دعوت به توحيد را براي نخستين بار در تاريخ بشر، پس از طوفان نوح آغاز کرد. از ديگرحکومت‌هاي الهي در جهان، حکومت طالوت بر اسرائيليان در مصر بود. وي فردي قوي، شجاع، دانشمند و از اسرار نهاني جهان آگاه بود. پس از او مقام سلطنت به داوود و پس از وي به پسرش سليمان، منتقل شد، ولي چون امتش لياقت داشتن چنين حکومتي را نداشتند، دوام نيافت و به جايش حکومت بشري برقرار گرديد. همچنين حکومت پيامبر اعظم (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) و حضرت علي (عليه السلام) که عدم لياقت مردم، موجب شد که مورد نفرين حضرت قرار بگيرند. حکومت حضرت مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) آخرين و کاملترين حکومت الهي در جهان است. حکومت ايشان مانند حکومت امام علي (عليه السلام) است، با اين تفاوت که حکومت حضرت مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) نامحدود بوده و تا قيامت ادامه دارد. (صدر، ص39-43) اولين بار قرآن کريم ويژگي‌هاي چنين حکومتي را برشمرد. تاکنون نيز پيروان اديان آسماني به صورت گسترده به اين موضوع پرداخته‌اند. اما آنچه که موجب نگارش اين مقاله شده، تحکيم عقيده به موعود آخرالزمان (عليه السلام)، گستردگي و نشر معارف مربوط به ايشان در ميان همه ملل و مذاهب اسلامي و ضرورت پرداختن به حکومت الهي در همه اعصار، به خصوص در عصر حاضر است.
1. حکومت مهدوي
تصوير کامل آينده بشريت و آينده دين در سيره امام منجي، حضرت حجة بن الحسن العسکري (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) و اقدام‌هاي صددرصد انقلابي و برنامه‌هاي سازنده آن، تبيين گشته و ترسيم يافته است. (حکيمي، ص11) اکثر تمدن‌هاي بشري به خاطر کاستيها در توان اداره جامعه، حکومتشان به افول گراييده است که اين نقصان‌ها نوعا به خاطر عدم واجديت‌هاي لازم براي اداره صحيح و متعادل جامعه؛ يا کمبود معنويات و عدم توجه به مبدأ فياض؛ يا نقصان نيروهاي پرواپيشه و وارسته؛ يا عدم امکانات اجتماعي و يا ناتواني‌هاي مالي بوده است. اما دورنماي آينده جهان در پناه حکومت حضرت مهدي (عليه السلام) از چنان دقت‌هايي برخوردار است که تاريخ بشردر عمر ديرينه خود شاهد آن نبوده است. (برنجيان، ص34) چرا که انسان و اجتماعات انساني داراي مسائل بيشماري است که تنوع و چندگانگي آن مسائل، به تنوع ابعاد وجود انسان وحيات او بستگي دارد. اين مسائل از موضوعات بلند ماوراي طبيعت آغاز مي‌شود و تا مسائل ملموس اقتصاد، سياست، تربيت، جامعه، فرد و... ادامه دارد. مسائلي که علوم و فلسفه ها و مکتب‌هاي گوناگون بشري پس از قرن ها تفکر و تلاش هنوز نتوانسته است براي بيشتر آن‌ها، پاسخ‌هاي درست و اصولي بيابد و در زمينه‌هاي گوناگون آنها، راه حل‌هاي درست و منطقي عرضه کند.
امام مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) براي انجام چنين رسالت بزرگ و عالمگير و پرژرفايي ذخيره گشته است و حقيقت و عظمت برنامه‌هاي ايشان، جز پس از ظهور، آشکار نخواهد شد. اما يک موضوع هست و آن، روشني خطوط کلي حرکت و جهت‌گيري‌هاي عام و انقلابِ همه جا گستر آن منجي بزرگ است که از مباني اسلامي و تعاليم پيامبر (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) و امامان معصوم (عليهم السلام)، روشن گشته است و به اين گونه، پاره‌اي از برنامه‌ها و معيارهاي دوران ظهور نشان داده شده است. (حکيمي، ص11)
عناصر محوري رسالت آخرين ذخيره الهي، همان عناصري است که در رسالت تمام انبياء بوده است که شامل دو عنوان اساسي: افروختن و پاس داشتن سراج وحي؛ حراست از سلامت مصباح عقل و ديده بصيرت بشر است. عقل و وحي آن چنان در هم تنيده‌اند که هيچ کدام بدون ديگري نمي‌تواند جامعه را به مقصد برساند. (جوادي آملي، ص251)
گرچه طرح و اساس اين حکومت در سخنان رهبران الهي به خوبي ترسيم شده، اما بارور کردن طرح‌ها در توان هر کسي نيست. حتي به خاطر عدم فراهم بودن شرايط لازم، بزرگان و سفراي الهي توفيق برپايي چنين جامعه‌اي را نداشتند؛ زيرا حکومت صالح جهاني تنها در پناه شمشير، فراهم نمي‌آيد، بلکه بايد عموم مردم جهان پس از واخوردگي از تمامي ادعاهاي دروغين، رو به حضرت کرده و پروا پيشگي را سيره خود سازند تا بتوانند بار آن جامعه‌ي صالح را بر دوش کشند. (برنجيان، ص34)
آنکه مي‌خواهد رسالت‌هاي ياد شده را به انجام رساند، بايد پشتوانه‌اي قوي داشته باشد. در غير اينصورت نمي‌تواند بار عظيم اين رسالت را به دوش کشد و چون کاروان بشر بايد به منزلگاه مقصود برسد و اين هدف جز با تحقق رسالت‌هاي يادشده، محقق نمي‌گردد؛ مجري اين رسالت، بايد فردي صالح، عادل، آگاه، شجاع، معصوم و تمامي برنامه‌هايش در جهت تأمين سعادت مردم باشد تا راهنماي جامعه انساني گردد. اما ديگران که در نصاب کامل نيستند و يا از اساس، فاقد تکيه‌گاه محکم و اساس ثابت‌اند، نمي‌توانند عهده‌داراين امر شوند. (جوادي آملي، ص253) لذا امام صادق (عليه السلام)، رسالت امام عصر (عليه السلام) را همسان با رسالت پيامبر (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) و ساير انبياء (عليه السلام)، از بين بردن رسوم جاهلي و احياء و نوسازي اسلام دانسته است. (نعماني، ص230)
بر اين اساس، رهبري حکومت واحد جهاني تنها بر عهده امام زمان (عليه السلام) است که خداوند، معصوم بودن ايشان را امضا کرده: «إنما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا» (احزاب/33) و صلاحيت رهبري ايشان را تأييد فرموده: «بقي^ الله خيرلکم...) (هود/86) و ايشان را وارث زمين معرفي کرده است: (...أن الأرض يرثها عبادي الصالحون» (انبياء/105)
از برکات جاودان دولت مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) مي‌توان به حاکميت جهاني، احياء و گسترش اسلام، عدالت و امنيت در همه زمينه‌ها اشاره کرد که هرکدام از اين‌ها، ويژگي‌هاي ممتاز و بي‌نظير جامعه موعود جهاني است. جهاني که حتي تصورش هم لذّت بخش و شورانگيز است. در اينجا به بررسي اين ويژگي‌ها پرداخته شده است.
2. ويژگي‌هاي حکومت امام مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف)
1-2 حاکميت جهاني
خوشبختانه امروزه بحث کردن از حکومت واحد جهاني، نسبت به گذشته آسان‌تراست؛ چون خود دنيا با قطع نظر از معارف اسلامي، همين حرف را مي‌زند و در عمل به همين طرف پيش مي‌رود. تعبير «دهکده جهاني» به عنوان يک بحث کاملا جدي در محافل تصميم‌گيري دنيا مطرح است. تأسيس بانک جهاني، سازمان ملل، شوراي امنيت و جهاني شدن اقتصاد و فرهنگ، نمونه‌اي از اين اعمال است. (هاشمي رفسنجاني، ص48) اسلام که ريشه‌دارترين مکتب و قرآن که متقن‌ترين کتاب آسماني است، از اول اين حرف را مي‌زده است؛ اينگونه نيست که امروز فرصت طلبي کرده باشد و مدعي آن شده باشد. اسلام پيش از اينکه ديگران اصلا تصورش را بکنند، اين موضوع را مطرح کرده است؛ چنانکه خداوند فرمود: «و عدالله الذين آمنوا منکم و عملو الصالحات ليستخلفنَّهُم في الأرض كما استخلف الذين من قبلهم...» (نور/55) خداوند به کساني از شما که ايمان آورده و عمل صالح انجام داده‌اند، وعده داده است که قطعا آنها را در زمين جانشين مي‌سازد، همان طور که گذشتگان را جانشين قرارداد.
از ائمه اهل بيت (عليهم السّلام) روايت است که اين آيه درباره مهدي آل محمد (عليه السلام) است. امام چهارم حضرت زين العابدين (عليه السلام) اين آيه را خواند و فرمود: «به خدا آنها شيعه مايند که خداوند به دست مردي از ما که مهدي اين امت است، اين وعده را درباره آنها انجام مي‌دهد، که پيامبر خدا درباره او فرمود: اگر از دنيا يک روز مانده باشد، خدا آن روز را طولاني مي‌سازد تا مردي از عترت من که هم نام من است، زمامدار شود و زمين را بعد از اينکه پر ازظلم و جور شده، پر از عدل و داد مي‌کند.» اين آيه آنها را مژده مي‌دهد که خليفه مي‌شوند و در تمام بلاد قدرت را به دست مي‌گيرند. دنيا از روزي که پيامبر (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) مبعوث به رسالت گشته تاکنون چنين جامعه‌اي به خود نديده است، ناگزير اگر مصداقي پيدا کند، در روزگار مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) خواهد بود. (طبرسي، ج7، ص239-240)
اسلام بر پايه يک نياز فطري بشر و با استدلال حکيمانه، بر اين اعتقاد است که اگر قرار باشد جامعه بشري به بهترين شيوه اداره شود و بشر روح صلح، امنيت و سعادت واقعي را به خود ببيند و راه رشد و کمال را طي نمايد؛ راهش اين است که همگان تحت حکومت واحد جهاني، مبتني برقوانين آسماني اسلام در آيند. پيامبران الهي، عاليترين راه و مطمئن‌ترين روش را براي رسيدن به اين آرزو در رسيدن بشر به بينش و عقيده واحد ارئه کرده‌اند. به همين سبب، خود و پيروانشان را در راه تعليم و تزکيه انساني سوق داده و همگان را به سوي معبود واحد، راهنمايي کرده و انسان‌ها را در اصل، از جوهر و منشأ واحدي معرفي نموده‌اند. (رضواني، ص77)
از آيات و روايات استفاده مي‌شود که از برنامه‌هاي امام مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف)، تشکيل حکومت فراگير جهاني و اداره همه اجتماعات از يک نقطه و با يک سياست و برنامه است. در آن دوران به دست امام (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف)، آرمان‌هاي والاي تشکيل جامعه بزرگ بشري و خانواده انساني تحقق مي‌پذيرد و آرزوي ديرينه همه پيامبران و امامان و انسان دوستان برآورده مي‌گردد.
بخش بزرگ تضادها در کل جامعه بشري، از حکومت‌ها و درون کاخ‌ها سرچشمه مي‌گيرد و به دست آلوده دولت‌ها و حکم فرمايان گسترش مي‌يابد. توده‌هاي مردم و افراد نوع دوست انساني، در درون خود، نوع دوست و مهربانند و چنين تضادها و خونريزي‌ها را برسر منافع مادي روا نمي‌دارند. در دوران رهبري امام زمان (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) با ايجاد مرکزيت واحد و مديريت و حاکميت يگانه براي همه اجتماعات و نژادها و طبقه‌ها، يکي از عوامل اصلي تضاد و ظلم نابود مي‌شود و انسان‌ها بدون هيچ ترسي از فشار سياست‌ها به آغوش انسان‌ها بازمي‌گردند و مهربان و برادرانه در کنار هم زندگي مي‌کنند. مناطق مرفه به مناطق محروم مي‌رسند و عقب‌ماندگي‌هاي طبيعي و بشري به دست بخش‌هاي مرفه و توانمند جامعه بشري، جبران مي‌گردد و به معناي واقعي کلمه، يک امت و يک خانواده از کل اجتماعات بشري تشکيل مي‌شود. (حکيمي، ص161)
بر طبق روايات، دولت ايشان تمام شرق و غرب جهان را دربرمي‌گيرد. (طوسي، ص790) و هنگامي که قيام کند، براي هر کشوري از کشورهاي جهان، فرمانروايي برمي‌گزيند. خداوند آفت را از شيعيان دور مي‌سازد و قلب آنان را مانند قطعات آهن، محکم و نيروي هر مرد را به اندازه چهل مرد مي‌سازد و آنان حکومت و رياست تمامي مردم جهان را به دست خواهند گرفت. اما دو مانع بزرگ بر سر راه چنين آرمان عظيمي وجود دارد: 1- عوامل سلطه و استکبار جهاني که از سرمايه داران و سياست مداران تشکيل مي‌شود. 2- عقب ماندگي فرهنگي و نبود تربيت درست انساني، که به همين دليل، توده‌هاي انساني در مسير خودکامگي‌هاي مستکبران قرار مي‌گيرند. اين دو عامل، به دست با کفايت امام (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف)، ريشه کن مي‌شود و با تصفيه اجتماعات بشري از عوامل سلطه و استکبار مالي و سياسي، عامل قدرتمند مرکزي ايجاد مي‌شود و با هدايت و تربيت درست انسان‌ها، روابط صميمي و نزديک ميان همه افراد نوع دوست انساني از هر زبان و نژاد و مليت برقرار مي‌گردد. در پرتو اين دو جريان، راه بشر به سوي زندگي سعادتمندانه هموار مي‌شود. اين مديريت، به تربيت انسان‌ها مي‌پردازد و اصول والا و ارزش‌هاي متعالي الهي را در سراسرآبادي‌هاي زمين، نشر مي‌دهد و يگانگي و يکدلي را جايگزين بيگانگي‌ها و خودخواهي‌ها مي‌سازد و به همه انسان‌ها و اجتماعات يکسان مي‌نگرد؛ مساوات و عدالت دقيقي را در همه پهنه گيتي حاکم مي‌سازد و همه امتيازها را زيرپا مي‌نهد. اينچنين است که حکومت فراگير مي‌شود و مورد پذيزش همه آحاد انساني قرار مي‌گيرد. (حکيمي، ص162)
2-2 احياء و گسترش اسلام
چندين هزار سال است که بشر به خاطر چشم پوشي و زيرپا نهادن نداي فطرت، سرشت خداپرستي خويش را به زنگارهاي جهل و نادرستي پوشانده است و به جاي کرنش دربارگاه قدس خداوند، سر تسليم در برابر نابکاران فرود آورده است. به همين خاطر مصيبتي براي زندگي دنيوي خويش فراهم ساخته که هرچه بيشتر در گردِ اين گرداب بگردد، نابودي دنيا و آخرت خويش را بيشتر فراهم مي‌آورد. ولي خداي تعالي وعده فرموده که در آينده جهان، اين انسان سرگشته حيران دوباره به سوي حضرت يزدان بازمي‌گردد و نداي عقل و وجدان را به گوش جان مي‌شنود و با سفير الهي همسو مي‌شود. (برنجيان، ص88) چنانکه فرمود: «هو الذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين کله و لو کره المشرکون» (توبه/33) او کسي است که رسولش را با دين حق و هدايت فرستاد تا دين خود را بر همه اديان چيره گرداند، هر چند مشرکان نپسندند. در روايت است که امام صادق (عليه السلام) درباره اين آيه فرمود: «وقاتلوهم حتي لاتکون فتنه و يکون الدين كله لله). (انقال/39) يعني چندان از مشرکان کشته شوند که ديگر فتنه‌اي در ميان مردم نباشد و همه دين براي خدا باشد. (مجلسي، ج2، ص304) اين وعده تخلف ناپذير الهي است؛ يعني دين مرضي او بر همه اديان پيروز مي‌شود و ظفرمندانه بر عالم و آدم، فروغ توحيد‌ مي‌افکند، به گونه‌اي که فرزندان آدم، ديني جز دين واحد نداشته باشند، همان ديني که پسند او باشد و چنين ديني جز اسلام نيست. «...و رضيت لکم الاسلام دينا.....) (مائده/3)
آيه اظهار دين حق برکل اديان، خبر از جهاني شدن اسلام و عالمگيرشدن اين آيين مي‌دهد، چون آيه مطلق است، دليلي بر محدود کردن آن در عصر پيامبر (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) نيست. در حال حاضر اين موضوع تحقق نيافته، ولي روشن است که اين وعده حتمي خدا تدريجا در حال تحقق است. سرعت پيشرفت اسلام در جهان و به رسميت شناختن اين آيين در کشورهاي مختلف اروپايي و نفوذ سريع آن در آمريکا، آفريقا و...، اسلام آوردن بسياري از دانشمندان و مانند اينها؛ همگي نشان مي‌دهد که اسلام، رو به سوي عالمگير شدن پيش مي‌رود. طبق روايات اين برنامه هنگام ظهور مهدي (عليه السلام) است. (مکارم، تفسير نمونه، ج7، ص372-373)
درکتاب اکمال الدين شيخ صدوق، از امام صادق (عليه السلام) روايت شده: «به خدا سوگند هنوز محتواي اين آيه تحقق نيافته است و تنها زماني تحقق مي‌پذيرد که قائم (عليه السلام) خروج کند. در هنگام قيام او در تمام جهان کسي که خدا را انکار نمايد، نخواهد ماند.»
در آيه «...وليمکننّ دينهم الذي ارتضي...» (نور/55) نيز تمکين دين، کنايه است از ثبات دين و تزلزل ناپذيري آن است و اينکه دين در جامعه مورد عمل قرار مي‌گيرد و هيچ کفري جلوگيرش نشود و امرش را سبک نشمارند؛ اصول معارفش مورد اعتقاد همه باشد و درباره آن اختلافي نباشد. در اين هنگام است که اخلاص در عبادت، عموميت پيدا مي‌کند و بنيان هر کرامتي غير از کرامت تقوي منهدم مي‌گردد. (طباطبايي، ج15، ص152)
بنابراين هدف نهايي، عبادت خالي از شرک است که در آيه ديگري از قرآن، به عنوان هدف آفرينش ذکرشده است «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون». (ذاريات/56) البته توجه به اين نکته لازم است که عبادت خالي از هرگونه شرک و نفي هر قانون غير خدا، جز از طريق تأسيس يک حکومت عدل، امکان پذيرنيست. ممکن است با استفاده از تعليم و تربيت و تبليغ مستمر، گروهي را متوجه خلق نمود، ولي تعميم اين مسأله در جامعه انساني، جز از طريق تأسيس حکومت صالحان با ايمان، امکان پذير نيست؛ به همين دليل بزرگترين همّ انبياء، تشکيل چنين حکومتي بوده است. (مکارم، تفسير نمونه، ج1، ص533)
در حکومت مهدي (عليه السلام)، مردم به گونه بي‌سابقه‌اي به اسلام روي مي‌آورند و روزگار خفقان و سرکوب دينداران و ممنوعيت مظاهراسلامي به سرآمده، در همه جا آواي اسلام، طنين انداز مي‌شود و آثار مذهب تجلي مي‌کند. به تعبير روايات، اسلام در هر خانه، کوخ و چادري رخنه مي‌کند؛ همانطور که گرما و سرما در آن نفوذ مي‌کند، چون نفوذ گرما و سرما اختياري نيست و هر چند از نفوذ آن جلوگيري کنند، باز هم نفوذ کرده و آنان را تحت تأثير قرار مي‌دهد. اسلام نيز در روزگار مهدي (عليه السلام)، به همه جا و با وجود مخالفت قلبي عده‌اي، نفوذ مي‌کند و همه را تحت تأثير قرار مي‌دهد. در چنين شرايطي، طبعا استقبال و پذيرش مردم به مظاهر و شعارهاي ديني بي‌سابقه خواهد بود. استقبال مردم از آموزش قرآن، نماز جماعت و... نيز چشمگير خواهد شد و مساجد کنوني حتي مساجدي که درآينده ساخته خواهد شد، برطرف کننده نياز آنها نخواهد بود. (طبسي، ص181)
با توجه به اينکه در دوران حکومت آن مصلح بزرگ، همه وسايل پيشرفته ارتباط جمعي در اختيار ايشان و پيروان رشيد ايشان است؛ و با توجه به اينکه اسلام راستين با حذف پيرايه‌ها، کشش و جاذبه‌اي فوق العاده دارد؛ به خوبي مي‌توان پيش بيني کرد که اسلام پيشرو عملي مي‌گردد. به اين ترتيب، اسلام در همه خانه‌ها، زندگي همه انسانها و در تمام دلها وارد مي‌شود. (مکارم، حکوت جهاني مهديع، ص288-289) آن روز که يکتاپرستي و توحيد، سراسر گيتي را فرا مي‌گيرد و طومار شرک برچيده مي‌گردد، هر معبودي جز او به آتش چيرگي حق بر باطل مي‌سوزد و نابود مي‌گردد. آنچه الهه پنداشته مي‌شود، فرجامش جز نابودي نخواهد بود و به اين ترتيب حق بر تمام عالم، حاکميتي مطلق مي‌يابد، به گونه‌اي که هيچ معاند لجوج و منکر عنودي نمي‌ماند مگر اينکه در برابر تيغ عقل تسليم مي‌شود يا با زبان شمشير با او سخن گفته مي‌شود، به گونه‌اي که نه ياراي مقاومت و نه توان ايستادگي در برابر حق را داشته باشند. (جوادي آملي، ص256-257)
برحسب عقيده مسلمين و صريح آيات قرآن، دعوت و رسالت حضرت محمد (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله)، يک دعوت خصوصي و رسالت منطقه‌اي و اقليمي که هدف آن، فقط اصلاح يک مجتمع و هدايت يک قوم و ملت و رهبري حکومت يک ناحيه باشد؛ نبوده است و قوانين اسلام و احکام قرآن، نظام يک جامعه و برنامه مردم يک کشور و يک نژاد نيست؛ بلکه دعوت به يکتاپرستي و راهنمايي عموم به بهترين روش اِنساني که منتهي به اتحاد و برداشتن فاصله‌ها و رفع تبعيضات گوناگون مي‌شود و کوشش براي تأسيس يک جامعه جهاني و تشکيل مدينه فاضله واقعي از مختصات اسلام است. (صافي گلپايگاني، ص101-102) مهدي (عليه السلام) بارِ رِسالت مصطفوي را بر دوش مي‌کشد و تکبير و تهليلي پيامبرگونه مي‌گويد، که با صداي ملکوتيش، تمام وجدانهاي خفته، بيدار مي‌شوند و تمام گريختگان ازبارگاه قدس احديت، هشيار مي‌گردند. ايشان، پشت به خانه کعبه نهاده، از همانجا صداي توحيد را بر جهانيان سرمي‌دهد و نداي يکتاپرستي را بر همگان مي‌خواند تا خفتگان، بيدار شوند و بيداران به پاخيزند. (برنجيان، ص94)
3-2 عدالت
آيات قرآن کريم و انبوهي از روايات، بيانگراين است که آينده جهان و پايان تاريخ، به سويي مي‌رود که جهان پر از ظلم و جور و تباهي، با قيام منجي بشريت، از همه ستم‌ها، پاک و سرشار از عدل و داد خواهد شد. چنانکه خداوند مي‌فرمايد: «الذين إن مكنّاهم فى الارض أقاموا الصلوة و ءاتوا الزكوة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبة الامور». (حج/41) آنان که اگر در زمين فرمانرواييشان دهيم، نماز را به پا مي‌دارند و زکات را مي‌دهند و به خوبي فرمان مي‌رانند و از بدي بازمي‌دارند و فرجام کارها براي خداست. امام باقر (عليه السلام) در تفسير اين آيه شريفه فرمودند: «اين آيه در شأن مهدي و يارانش نازل شده است. خداوند به وسيله آنان، دين خود را آشکار مي‌کند، به گونه‌اي که اثري از ستم و بدعت ديده نشود». (بحراني، ج4، ص94)
قرآن کريم در جاي ديگر، هدف اصلي داعيان الهي را چنين ترسيم کرده است: «لقد أرسلنا رسلنا بالبينات و أنزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط...). (حديد/25) همانا پيامبران خويش را با نشاني‌ها فرستاديم و کتاب و ميزان را با آنها نازل کرديم تا مردم به قسط و داد قيام کنند. اين آيه دلالت بر اين دارد که مردم در جامعه از نظر کمالات عقلاني به جايي مي‌رسند که خود اقامه عدل مي‌نمايند، نه اينکه حاکم عادلي، عدالت را در حکومت ايجاد کند که اين، عاليترين و پيشرفته‌ترين نظام عدالت محور است. (حيدري، ش14، ص73) حديث معروف نبوي که فرمود: «مهدي، زمين را پراز عدل و داد مي‌کند، در حاليکه پر از ظلم و جور شده باشد»؛ نيز دلالت بر پرشدن زمين از قسط و عدل دارد. (صدوق، ج1، ص536)
عدالت، به عنوان هدف نهايي نظام‌هاي اجتماعي و فرهنگي اسلام تعيين شده است. عدالت، يکي از مسائلي است که به وسيله اسلام، زندگي خود را از سرگرفت و ارزش بسيار يافت. اسلام به عدالت، تنها توصيه نکرد، بلکه ارزش آن را بالا برد و آن را هدف هر نظام اجتماعي فرهنگي در سطح جهاني اعلام کرد. البته تحقق عدالت در سطوح جهاني، مشروط به وجود آمادگي جهاني و رهبر جهاني است. يکي از مصاديق بارز آمادگي جهاني، يأس و نااميدي از وضع موجود است. رهبري جهان نيز بايد عظمتي داشته باشد که فقط در امام زمان (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) متحقق است. (جهانيان، ش14، ص 135) عدالت، سرآغاز اقدامات در انقلاب حضرت است. در احاديثي که درباره قيام حضرت آمده است، دعوت به توحيد و مبارزه با شرک و کفر اعتقادي به اندازه ايجاد عدالت و اجراي آن؛ مورد تأکيد قرار نگرفته است؛ (بحارالانوار جلد52 ص 256، 314، 319) شايد علت، اين باشد که با تعاليم گذشته انبياء و تعاليم اسلام و تکامل علم، انسان‌ها به ماوراي طبيعت و خداي يکتا ايمان مي‌آورند و مباني مادي گرايي و مکاتب غير الهي شکست مي‌خورند و نوع جامعه‌هاي انساني، داراي عقيده مذهبي و الهي مي‌گردند؛ اما با اين وصف، در آتش ظلم، تبعيض، حق‌کشي و روابط ناانساني مي‌سوزند و با زندگي فاقد عدالت، دست به گريبانند؛ از اينرو نياز عمده بشري، برقراري عدالت و گسترش دادگري و حاکميت روابط انساني بر جامعه است. بنابراين مشکل اصلي آن منجي بزرگ، بيداد و ستم جهان سوز است که بشريت، مذهب، عقيده، آرمان و آزادي را نابود ساخته است؛ آتشي که نخست زندگي دنيايي انسان را نابود ساخته، سپس حيات معنوي او را تباه خواهد ساخت. (بحارالانوار جلد52 ص 389)
حال بايد ديد که اين حرکت سازنده چگونه تحقق مي‌پذيرد؟! يکي از نيازهاي تمامي حرکت‌هاي انقلابي براي برقراري عدالت در جامعه، تربيت مهره‌هاي کارآمد و مجريان و کارگزاران عادل است. فقدان چنين افرادي، بسياري از حرکت‌هاي عدالت خواهانه را با شکست مواجه ساخته است. امام مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) به اهميت اين امر به خوبي واقف است. ايشان مي‌خواهد آرماني‌ترين نظام عادلانه را در جهان ايجاد کند؛ پس بايد ريشه‌ها را محکم کند و به مهره‌سازي روي آورد؛ زيرا هرقدر آرمان مکتبي، بالاتر باشد، به مهره‌هاي نيرومندتري نياز دارد. طبيعي است در حکومتي که امام زمان (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف)، رهبري آن را برعهده دارد، کارگزاران و مسئولان حکومت نيز بايد از بزرگان و نيکان امت باشند؛ از اين رو در روايات مي‌بينيم که کارگزاران دولت مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف)، پيامبران و جانشينان آنان، تقوا پيشگان و صالحان روزگار هستند. تحقق عدالت، علاوه بر عنصر عدالت حاکم و عدالت کارگزار به جامعه‌اي نيازمند است که عدالت محور باشد و روابط اجتماعي و تعاملات افراد با يکديگر، بر اساس عدل و احسان باشد. بر پايه همين بينش است که پيامبران الهي در مأموريت آسماني خود، خواهان اقامه عدل در جهان و در بين همه انسان‌ها بوده‌اند. پيداست که اين عدالت، جهاني است و امام (عليه السلام)، موفق خواهد شد که آن را در تمام ابعادش تحقق بخشد. (بحارالانوار جلد52 ص231)
الف. عدالت اجتماعي
از اصول و سنت‌هاي تغييرناپذير الهي که حاکم بر جهان و حکومت‌هاي الهي است، اصل عدالت است. اگر جامعه، خود را هماهنگ با آن قرار دهد، ماندگار و پايدار است و اگر از عدالت فاصله بگيرد، به همان اندازه آسيب پذير و نااستوار و نابود شدني است؛ اين سنت خداست که تغييرناپذيراست. «... ولن تجد لسنة الله تبديلا». (احزاب/62)
عدالت، موجب پيوند ناگسستني توده‌ها با رهبر و پيشوا مي‌گردد که اين پيوند، موجب فداکاري‌هاي بزرگ مي‌شود و اين خود زمينه واژگوني بنياد ستم‌ها و بيدادگري‌هاي فردي و اجتماعي طاغوتيان را در همه زمينه‌هاي زندگي مهيا خواهد ساخت. امام رضا (عليه السلام) فرمودند: «خداوند، زمين را به دست قائم (عليه السلام) از عدل و داد آکنده مي‌سازد، همچنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد». (صدوق، ج2، ص69)
اصول عدالت، در پاره‌اي از کليات امور براي بشر روشن است؛ اما در بيشتر امور به طور دقيق حدودش مشخص نيست. يکي از مشکلات عمده در راه بشريت، روشن نبودن معنا و مفهوم عدالت و حد و مرزهاي آن است. در دوران امام مهدي (عليه السلام)، از سويي، تربيت و ايمان و اعتقاد و پرورش اخلاقي مردم اصالتي ويژه مي‌يابد؛ و از سويي ديگر، اجراي قانون و قاطعيت در اجراي حق و عدل، عميق مي‌گردد و سرعتش زياد مي‌شود تا جايي که قانون عدل، درون خانه‌ها نيز حاکم مي‌شود و روابط افراد خانواده در چهارچوب معيار و ميزان قرار مي‌گيرد.
ب. عدالت فرهنگي
دانستن، شناخت و رشد علمي و فرهنگي، حقي همگاني است؛ ولي در نظام‌ها و حکومت‌هاي دنيا، امکانات آموزشي به طور يکسان، براي همه اقشار فراهم نيست. هميشه اينگونه بوده است که عده‌اي خاص، امکان رشد و تعالي و آموزش دارند که البته اين عادلانه نيست. از آثار عدالت مهدوي، آن است که همه طبقات، از هر نژاد و مليتي، بدون هيچگونه تبعيض، مي‌توانند در زمينه‌هاي فرهنگي فعال بوده و مدارج علمي را طبق قابليت و استعداد خود بپيمايند.
در نظام دادگستر مهدي (عليه السلام)، با توجه به اينکه علم و دانش رشد فزاينده‌اي دارد، کساني که در جوامع مختلف از اين موهبت الهي محروم بوده‌اند، مي‌توانند از علم و دانش بهره فراوان گيرند. به عنوان نمونه زنان که در جوامع گوناگون، محروميت‌هاي بسياري را چشيده‌اند و از جمله در ساحت علم و فرهنگ مورد بي‌مهري قرار گرفته‌اند، در دولت مهدوي به جايگاه والايي از دانش دست مي‌يابند. (حائري، ش14، ص228)
ج. عدالت اقتصادي
يکي از مصاديق ظلم آشکار، نابرابري و عدم تعادل طبقات مختلف مردم در مسائل اقتصادي است که در جاي جاي جهان پهناور و حتي در کشورهاي مدعي حقوق بشر ديده مي‌شود. آنچه که مي‌تواند به اين نابساماني، سامان دهد و غبار محروميت را در اين عرصه از چهره عالم انساني بزدايد، اجراي عدالت اقتصادي است.
از نظر تعاليم اسلامي اگر حاکميت، درست و اسلامي باشد، برنامه‌هاي حکومت به درستي تنظيم مي‌شود و اگر مجريان آن نيز در جاي خود به کارگمارده شوند، محروميت و نيازمندي در جامعه نمي‌ماند؛ زيرا حکومت حق و کارگزاران لايق آن، به دنبال اجراي اصول عدالت خواهند بود. با چنين اقدامي، همه مردم به رفاه و بي‌نيازي خواهند رسيد. پيامبراکرم (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) فرمودند: «در زمان (مهدي (عليه السلام)) مردم به نعمت‌هايي دست مي‌يابند که در هيچ زماني دست نيافته باشند، چه نيکوکار و چه بدکار آن...» (مجلسي، ج51، ص88)
مهم‌ترين عامل عدالت اقتصادي، عدالت در بخش توليد و توزيع است و از آثار عدالت در حکومت مهدوي، اين است که امکانات توليد در اختيار همگان است و هر کسي مي‌تواند از زمين، انرژي و امکانات طبيعي براي توليد بهره گيرد. به همين جهت، افراد زيادي به اشتغال و کار سالم روي مي‌آورند. از طرف ديگر، اموال عمومي به شکل مساوي در بين مردم تقسيم مي‌شود؛ اما اين به اين معني نيست که در همه موارد به همگان يکسان پرداخت شود، در واقع برابري ميان مردم با هدف تأمين ضروريات و امکانات اوليه زندگي است، به صورتي که همه افراد و اقشار از يک حد منطقي و رفاهي معقول برخوردار باشند. عدالت مهدوي در عرصه اقتصادي به آباداني شهرها و روستاها و حتي زمين‌هاي خشک نيز مي‌انجامد. (حائري، ص229)
د. عدالت قضايي
در جوامع مختلف بشري، امر قضا جايگاه ويژه‌اي دارد. هيچ مجموعه کوچک يا بزرگي از انسان‌ها نيست که به دستگاه قضاوت و دادگستري نيازمند نباشد. شاهرگ حيات اين دستگاه، اجراي عدالت در آن است. اساسا دادگستري براي گسترش عدل و داد تأسيس شده است، ولي متأسفانه بايد گفت که در همين دادگستري‌ها و مراکز قضايي، ستم‌هاي فراواني به انسان‌ها شده و حق افراد زيادي پايمال گرديده است.
در عصر حاکميت امام عصر (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف)، عدالت به دستگاه‌هاي قضايي هم نفوذ کرده و جريان دادرسي را براساس حق و عدل تنظيم مي‌کند. دادگستري از مهم‌ترين مراکزي است که عدالت در آن پياده مي‌شود و امام با دقت بر اجراي داد، نظارت دارد. از روايات استفاده مي‌شود که امام در قضاوت مانند جدّ بزرگوارش اميرالمؤمنين عمل مي‌کند و برگرفتن بي‌کم و کاست حقوق مردم اصرار دارد. اين دقت و گستردگي عدالت به دليل آن است که سيستم قضايي امام، دستگاهي بسيار گسترده و مجهز و برخوردار از ابزارهاي فراطبيعي است. در سيستم قضايي اسلام، قضاوت بر اساس بينات و شواهد بوده است. رهاورد اينگونه داوري، عدالت ظاهري است؛ ولي در روايات مربوط به دولت مهدوي، آمده است که آن حضرت به شيوه حضرت داوود، قضاوت مي‌کند که بر اساس الهامات الهي و علم لدني است، نه بر پايه شاهد و گواه. (حائري، ص231)
و. عدالت سياسي
عدالت سياسي آنگاه محقق مي‌شود که هر شهروندي به اندازه اهليّت و توان قابليت خود، از امکانات عمومي جامعه بتواند بهره ببرد. به عبارت ديگر عدالت سياسي، يعني بهره‌وري و مديريت به اندازه قابليت و بر اساس اهليت.
اصلاح ساختار مديريتي، از مهمترين شاخص‌هاي توسعه جامعه مدني است و مدينه فاضله بدون مديران فاضل، شعاري بي‌محتواست. رئيس مدينه فاضله با گماردن افاضل بر پست‌هاي حکومتي و عزل اراذل از مناصب حکومتي، حرکت جامعه به سوي سعادت را نهادينه مي‌سازد. عدالت مديران، آنقدرداراي اهميت است که نه تنها مديران بي‌عدالت که حتي مديران سازشکار و اهل تساهلي نيز در ساختار مديريت حضرت، جايگاهي ندارند. البته اصلاح مديران و ساختار مديريتي جامعه، بدون اصلاح بستر و توده‌هاي مردم به توفيق نمي‌رسد؛ چرا که در جامعه ناعادل، زمينه کار براي مديرعادل مساعد نيست. بر اين اساس، يکي از راهکارهاي اصلاح مديريت جامعه، اصلاح تفکر و فرهنگ افراد جامعه است. به نظر مي‌رسد که از مهمترين سياست‌هاي حکومت مهدوي، اصلاح فرهنگ عامه و تغيير نگرش و فهم شغلي از سياست و تبديل آن به تلقي معرفتي و خدماتي از آن است.
امام مهدي (عليه السلام)، در گام نخست، عدالت را به روح افراد و جان بشر مي‌رساند و هنر اول مهدي (عليه السلام)، «انسان عادل» ساختن است. عدالت جهاني مهدوي، مبتني بر عدالت انساني است و عدالت گستري مهدوي به گونه‌اي است که عدالت حتي بر عاطفه‌ها و روابط حاکم مي‌شود. پس اگر مردم و ساختار جامعه با عدالت خو گرفتند، جامعه به عدالت مي‌رسد. از اين رو امام، فطرت و جان‌ها را معتدل مي‌کند و جان عادل و معتدل، خواهان قانون و دين عادلانه مي‌شود. طبيعي است که در اين شرايط، ديني که ميزان برخورداريش از اعتدال و عدالت بيشتر است؛ فراگير مي‌شود. (علي سعدي ، ش14، ص245-251)
4-2 امنيت
تحقق امنيت، آرمان همه امت‌هايي است که خواستار پي‌ريزي يک تمدن انساني مي‌باشند و اگر امنيت و آسايش يک کشور دچار مشکل شود، بر پايي هر نوع تمدن و به دست آمدن هرگونه پيشرفت، اگر نگوييم محال است، لااقل بسيار دشوار خواهد شد.
امروزه، جهان بيش از هر زماني در جستجوي امنيت و آرامش است. امروزه براي تحقق امنيت و صلح در کل جهان، «سازمان ملل» پايه‌ريزي شده و به منظور نظارت برامنيت جهاني، «شوراي امنيت» پايه‌گذاري گرديده است. با اين وجود نه تنها هنوز صلح و امنيت به وقوع نپيوسته است، بلکه بعيد هم به نظر مي‌رسد که درآينده، اين آرمان توسط اين نهادها و يا نهادهاي مشابه آن تحقق پذيرد. (برنجيان، ص59-64)
برقراري صلح و امنيت در سطح جهاني، کاري بس دشوار است و تجربه گذشته نشان داده که هيچ فرد يا سازماني نتوانسته است اين مهم را تحقق بخشد. اما دنيا اينگونه نخواهد ماند؛ چرا که خداوند، اين اقدام بزرگ و مهم را برعهده حضرت مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) قرار داده است، آنجا که فرمود: «وعدالله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنَّهم في الارض... وليبدّلنَّهم من بعد خوفهم أمنا...» (نور/55) يعنى خداوند جايگزين مي‌کند براي آنها امنيت و سلام را بعد از ترسشان. امام صادق (عليه السلام) درباره اين آيه فرمود: «اين آيه درباره قائم (عليه السلام) و اصحابش نازل شده است». (نعماني، ص34) در حکومت حضرت مهدي (عليه السلام)، امنيت و سلام، برجهان سايه مي‌افکند، به طوريکه جهانيان نه از دشمنان داخلي بر دين و دنياي خود بترسند و نه از دشمنان خارجي؛ نه از دشمنان علني و نه از دشمنان پنهاني؛ و از کيد نيرنگ بازان و ظلم ستمگران و زورگويي زورگويان آزاد باشند. (طباطبايي، ج15، ص208) روشن است که امنيت، اين گوهر ناياب زندگي انسان‌ها از ويژگي‌هاي حکومت امام (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) است که امام آن را در تمام ابعادش براي بشر به ارمغان مي‌آورد.
الف. امنيت فردي
در حکومت حضرت مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف)، انسان‌ها در امان کامل خواهند بود و هيچ کس به ديگري، دشمني و ستم نمي‌کند، نه کمبودي وجود دارد که کسي دست به دزدي بيالايد، نه فسادگري بد سرشت خواهد بود که انسانها را به پليدي بخواند، نه مشکلي در مسير ازدواج خواهد بود که سن زناشويي در بين جوانان را به تأخير افکند، نه جهل و ناداني خواهد بود که افراد، نادانسته برهم درشتي کنند. زن و شوهر در امان خواهند بود و پدر از فرزند و فرزندان از پدران و مادران و همسايگان از همسايگان و شهروندان از هم شهريان. نه تنها انسان‌ها باهم برادر و هم پيمان مي‌شوند که جانوران درنده وحشي نيز با انسان‌ها الفت مي‌گيرند؛ زيرا دوران عصيان سپري شده، زمان طغيان گذشته و عصر تاريک غيبت به اتمام رسيده است.
مهم‌تر از همه، مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) به نياز فطري انسان‌ها پاسخ مي‌دهد و معبود جهانيان را به همگان مي‌شناساند، به همين جهت، تمام کرنش‌هاي بيهوده، به کرنش در برابر خدا تبديل مي‌شود و بندگان از اسارت خود و ديگران بيرون مي‌آيند که در اين صورت ديگر نه رواني مضطرب مي‌ماند و نه دلي پردرد. دل‌ها آرام مي‌گيرد؛ چرا که مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) خود ذکر الهي است.
ب. امنيت اجتماعي
امنيت اجتماعي، امنيت در بخش‌هاي گوناگون زندگي اجتماعي را شامل مي‌شود؛ يعني در بخش‌هاي اقتصادي، سياسي، دفاعي، فرهنگي و غيره. امنيت اجتماعي، زمينه همه فعاليت‌هاي درست و مفيد اجتماعي و شرط لازم رشد و تکامل فرد و جامعه است. در محيط امن و آرام، روابط اجتماعي بر اصل ضوابط استوار است و حق و تکليف، معيار رابطه‌هاست. با امنيت اجتماعي، منافع همه تأمين مي‌شود و حق هر حق‌داري تأمين مي‌گردد. تضاد و درگيري به حداقل مي‌رسد؛ در صورت بروز تضاد و درگيري هرکس در محدوده حقوق خويش محدود مي‌گردد و قانون مانع تجاوز اوست.
در جامعه امن، قانون حاکم است، حتي مجري قانون از قانون بيم دارد. در جامعه امن، هيچ کس نمي‌تواند به ديگري زور بگويد؛ سرمايه‌داران بر جامعه تسلط ندارند و سرنوشت فرودستان در دست فرادستان نيست؛ حاکم از مردم فاصله ندارد؛ مردم در زندگي از همه جهات تأمين هستند؛ حوادث و پيشامدها موجب نگراني افراد نيست؛ زيرا که دولت‌ها مردم را تأمين مي‌کنند و ضرر و خسارت‌ها جبران مي‌گردد. در جامعه امن، هرکسي که ادعاي به حق و سخن درستي داشته باشد، مي‌تواند بدون هيچ ترسي به زبان آورد و اين بالاترين ويژگي امنيت اجتماعي است که در سخن پيامبر اکرم (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) و ديگر امامان مطرح گرديده است؛ امام علي (عليه السلام) به مالک اشتر مي‌نويسند: «... براي کساني که به ديدار تو نياز دارند، زماني را مشخص کن که خود به سخنان ايشان گوش دهي... و پاسداران خود را چنان دورکن که صاحبان حاجت بدون احساس ترس و لرز و لکنت زبان، با راحتي کامل بتوانند مطالب خود را بيان کنند؛ زيرا از پيامبر خدا بارها شنيدم که مي‌فرمودند: امتي که ضعيف آن نتواند حق خويش را بي‌لکنت زبان از قوي بگيرد، قابل احترام نيست.» (نهج البلاغه، نامه53)
امنيت اجتماعي پديده‌اي است که در پرتو عدالت اجتماعي پديد مي‌آيد و از شاخه‌ها و ميوه‌هاي آن درخت تناور است. امام مهدي (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف)، پديد آورنده امنيت اجتماعي است؛ امنيتي که بشر در تمام دوران به خود نديده است. ايشان در جامعه عدالت محور خود، عوامل دلهره، ترس و ناراحتي را از بين مي‌برد و بيم آفرينان را از سر راه جامعه برمي‌دارد. اعمال نفوذها و قانون شکني‌ها را نفي مي‌کند و حرکت جامعه و روابط اجتماعي را برپايه‌هاي قانون و عدل و احترام به حقوق و ارزش انسان استوار مي‌سازد. به معناي واقعي کلمه، اراده آزاد انساني در قلمرو درست و قانوني خود حرکت مي‌کند و انسان‌ها بي مانع، امکان شدن و رشد را مي‌يابند. (حکيمي، ص195-202)
ج. امنيت قضايي
يکي از اموري که پس از ظهور امام (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف) مطرح است، مجازات افرادي است که جهان را سراسر ناامن کرده، ميليون‌ها کشته و زخمي و معلول بر جاي گذاشته‌اند و نابساماني‌هاي مادي و معنوي را پديد آورده‌اند؛ آنان جنايتکاراني هستند که جهان را به وضعيت اسفبارکشانده‌اند. پس از ظهور حضرت تعقيب، دستگيري و محاکمه آنان امري است حتمي؛ زيرا اجراي حدود الهي از واجبات مهم به شمار مي‌آيد و به ويژه در آن روزگار که طبق کتاب خدا و به دور از هرگونه هواهاي نفساني، حدود اجرا مي‌شود. در آن عصر براي سرپرستي اين امر مهم از افرادي استفاده مي‌شود که علاوه برتسلط کامل بر مبناي فقهي و اسلامي، از نظر پيشينه نيز کمترين ايراد و اشکالي بر آنان وارد نيست.
امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايند: «آنگاه که حضرت قيام کند، براي هر مرز و بومي از زمين، فرمانروايي تعيين مي‌کند و به او مي‌فرمايد: برنامه کار تو دردست توست و چنانچه در هنگام انجام وظيفه، مشکلي پيش آمد که حکم آن را ندانستي به کف دستت بنگر و بر طبق آنچه در آن مي‌يابي، عمل کن.» (نعماني، ص315) اين سخن کنايه از سرعت ارتباط با حکومت مذهبي و کسب تکليف براي رفع مشکل است؛ و يا شايد اشاره به مهارت خيره کننده مسئولان بر کارداشته باشد، که با يک نگاه مي‌توانند اظهارنظر کنند؛ و شايد به وسيله معجزه، مشکل حل شود که عقل بشر از فهم آن ناتوان است. (طبسي، ص193)
نتيجه‌گيري و جمع‌بندي:
1- در پرتو حاکميت جهاني امام زمان (عج ‌الله‌ تعالي‌ فرجه ‌الشريف)، جامعه بشري به بهترين شيوه اداره مي‌شود؛ بشر راه رشد و کمال را طي مي‌کند و آرزوي ديرينه همه پيامبران و امامان برآورده مي‌گردد. به جاي جنگ و ظلم و ستم در بين مردم، رابطه صميمي و صلح و آشتي حاکم مي‌شود و انسان‌ها به اصول والا وازش‌هاي متعالي دست پيدا مي‌کنند.
2- با احياء اسلام و گسترش آن، حقايق بيکران قرآن آشکار مي‌شود، بتکده‌ها به خانه‌هاي توحيد مبدل مي‌شود و لذت بندگي خدا در کام جان مردمان مي‌نشيند و دين مرضي خدا بر عالم چيره مي‌گردد.
3- ثمره عدالت فراگير مهدوي، اين است که حقوق برباد رفته خلق از جانيان بازستانده مي‌شود، بنياد ستم و بيدادگري‌هاي فردي و اجتماعي طاغوتيان، واژگون مي‌گردد، امکان رشد و تعالي و آموزش براي همه افراد و اقشار فراهم مي‌گردد، غبار محروميت از چهره عالم انساني زدوده مي‌شود و بر اساس حق و عدل حکم مي‌شود.
4- در جامعه امن مهدوي، قانون حاکم است. هيچ کس نمي‌تواند به ديگري ظلم کند. قصاص خون‌هاي به ناحق ريخته، گرفته مي‌شود، ميان انسان و طبيعت آشتي برقرار مي‌شود و زنان و کودکان بي‌سرپرست تحت اداره دولت حضرت مهدي (عليه السلام) قرار مي‌گيرند.

پي‌نوشت‌ها

1- دانشجوي دکتري، دانشکده تفسير و معارف قرآن کريم قم؛0919357693
Fahmadi6865@gmail.com.
2- طلبه سطح 3، مؤسسه تفسيرآيت الله مکارم شيرازي.
منابع تحقيق :
1. قرآن کريم ترجمه آيت ا... مکارم شيرازي
2. نهج البلاغه ترجمه آيت ا... جعفري
3. بحراني، البرهان في تفسيرالقرآن، تهران: بنياد بعثت، اول، 1475ق.
4. برنجيان، جلال، آينده جهان، تهران: مؤسسه تحقيقات و انتشارات طور، دوم،1380ش.
5. جوادي آملي، عبدالله، امام مهدي (عليه السلام) موجود موعود، قم: مرکز نشر اسراء، 1388ش.
6. جهانيان، ناصر، «جهاني سازي، عدالت اقتصادي و مهدويت»، فصلنامه انتظار، ش14، زمستان 1383.
7. حائري، محمدمهدي، «آثارفردي و اجتماعي عدالت مهدوي»، فصلنامه انتظار، ش14، زمستان 1383.
8. حکيمي، محمد، عصر زندگي، قم: مؤسسه بوستان کتاب، ششم، 1385ش.
9. رضواني، علي اصغر، نظريه‌پردازي درباره آينده جهان، قم: انتشارات مسجد مقدس جمکران، اول، 1385ش.
10. صافي گلپايگاني، امامت و مهدويت، قم: مؤسسه انتشارات حضرت مهدي، 1378ش.
11. صدر، رضا، راه مهدي، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه، اول، 1378ش.
12. صدوق، محمد بن علي، کمال الدين و تمام النعمة، منصور پهلوان، قم: انتشارات مسجد مقدس جمکران، پنجم 1386ش.
13. طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامي، پنجم، 1417ق.
14. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران: انتشارات ناصرخسرو، سوم 1372ش.
15. طبسي، نجم الدين، چشم اندازي به حکومت مهدي، سيد باقرخسروشاهي، قم: بوستان کتاب، پنجم، 1385ش.
16. طوسي، محمد بن حسن (خواجه نصيرالدين)، الغيبة، مجتبي عزيزي، قم: انتشارات مسجد مقدس جمکران، دوم، 1387ش.
17. علي سعدي، حسين، «پاسخگويي، رمز حکومت عدل مهدويي»، فصلنامه انتظار، ش14، زمستان 1383ش.
18. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، قم: دارالکتب الاسلامية، اول، 1427ق .
19. مجلسي، محمد باقر، مهدي موعود (ترجمه جلد13 بحار)، حسن بن محمد ولي اروميه‌اي، قم: انتشارات مسجد مقدس جمکران، نهم، 1386ش.
20. معين، محمد، فرهنگ معين، تهران: سپهر، چهارم، 1360ش.
21. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامية، اول، 1374ش.
22. مکارم شيرازي، ناصر، حکومت جهاني حضرت مهدي، قم: نسل جوان، چهارم، 1386ش.
23. نعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبة، بي‌جا: انوار الهادي، اول، 1422ق.
24. واعظي، احمد، حکومت اسلامي درسنامه انديشه سياسي اسلام، قم: مرکز مديريت حوزه علميه، چهارم، 1385ش.
25. هاشمي رفسنجاني، علي اکبر، گفتمان مهدويت (مجموعه سخنرانيها)، قم: بوستان کتاب،1381ش.
منبع مقاله :
مؤسسه فصلنامه قرآني کوثر، (1394) ، فصلنامه قرآني کوثر، اصفهان، فرزانه، شماره 53