نماز توسل به امام زمان (ع) و معنا و مفهوم استعانت از منظر قرآن کريم

برخي از اين استعانت‌ها حلال و مورد تاييد الهي است و برخي ديگر استعانت حرام و ممنوع است که امر به نهي از آنها شده است.

3187

چکيده
آيات قرآن امر به استعانت از خداوند را مطرح نموده است. برخي از اين استعانت‌ها حلال و مورد تاييد الهي است و برخي ديگر استعانت حرام و ممنوع است که امر به نهي از آنها شده است. طبق آيه «إِيَّاکَ نَستَعِينُ» بايد فقط از خداوند متعال استعانت جست او فقط مستعان حقيقي است. ولي با اين حال آياتي هم وجود دارد که امر به استعانت از انبياء و اولياء الهي يا امور عبادي نموده است مانند آيه «وَ استَعينُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَي الخاشِعين» اين مقاله بر آن است که روشن نمايد بين اين آيات هيچ تناقضي وجود ندارد و خود قرآن امر به اين استعانت نموده است و امر به استعانت از وسايل همان استعانت از خداوند است. اين وسايل موجب تقرب به درگاه باري تعالي هستند استعانت از وسايل مجاز بوده و خود انبياي الهي نيز از آنها ياري مي‌طلبيدند. استعانت از خداوند داراي آثار و نتايجي سازنده‌اي است که باعث ترقي انسان مي‌شود و در عين حال استعانت از غير او نيز داراي آثار و نتايج مخربي است که باعث دور شدن از درگاه الهي شده و به زيان او تمام مي‌شود. از آنجايي که استعانت منحصر به خداوند متعال است عده‌اي با استناد به آيه «إِيَّاکَ نَستَعِينُ» اشاره مي‌کنند که استعانت جستن از غير خدا مي‌تواند شرک باشد. در حالي که اعتقاد ما بر اين است که کمک کننده واقعي در تمامي مراحل خداوند است و انبياء و اولياء الهي واسطه فيض هستند، و کمک خواستن، ياري طلبيدن و استعانت جستن از آنها با استعانت و کمک خواهي از خدا منافات ندارد و شرک نمي‌باشد. بلکه استعانت جستن از انبياء و اولياء الهي در طول استعانت از خداست. اين موضوع از آن جهت اهميت پيدا مي‌کند که درکتابهاي مستقلي نوشته نشده است. هدف از انتخاب اين موضوع اين است که روشن نمايد بين آيات استعانت از خداوند و استعانت از امام زمان (عليه السلام) هيچ تناقضي وجود ندارد و استعانت از امام زمان (عليه السلام) استعانت از باري تعالي است.
مسأله:
نماز توسل به امام زمان (عليه السلام) و تکرار آيه (اياک نعبد و اياک نستعين) در اين نماز توسل اين سوال را پديد مي‌آورد که آيا استعانت از واسطه فيض الهي امام زمان (عليه السلام) با استعانت از خداوند باري تعالي منافاتي دارد. با بررسي آيات قرآن و تبيين جايگاه توحيد در استعانت و تفکيک استعانت حلال از استعانت حرام در پي پاسخ به اين مسأله هستيم.
کليد واژه:
استعانت، قرآن، توسل
استعانت:
مصدر باب استفعال از ريشه «ع و ن» در لغت به معناي کمک و پشتيباني خواستن است. واژه‌هايي چون تعاون، اعانت و عوان از اين ماده اشتقاق يافته است. (راغب اصفهاني، 1412م، 598)
قرآن:
از «قرا» به معناي خواندن است در اصل مصدر و به معناي خواندن است واژه قرآن مخصوص کتابي است که برحضرت محمد (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) نازل شد. واژه قرآن اسم علم است همانگونه که تورات بر حضرت موسي (عليه السلام) به صورت اسم علم درآمده است. وجه تسميه قرآن براي اين کتاب در ميان کتابهاي خدا براي اين است که جامع ثمرات و بهره‌هاي کتابهاي ديگر اوست و بهره‌هاي تمام علوم در آن جمع است.
توسل:
از «وسل» به معناي نزديکي و تقرب به خداوند متعال است. (طريحي،4، 1375)
وسيله هر چيزي است که به واسطه آن به خداوند تقرب جسته مي‌شود مانند انجام طاعات و ترک معاصي. (کشاف،1407، ج1، ص629)
مقدمه
از آنجا که انسان مخلوق است و در عين حال نيازهايي دارد اين نيازها به تنهايي و بدون کمک گرفتن از ديگران ميسر نمي‌شود بنابراين ضرورت دارد که ازکسي کمک و ياري بطلبد، اين کسي که از او ياري طلبيده مي‌شود بايد بالاتر و غني‌تر از خود فرد باشد تا بتواند نياز او را برآورده کند. اين موجود، کسي جز ذات باريتعالي نمي‌تواند باشد. و از آنجا که استعانت خواهي از خداوند هم به طور مستقيم و هم غيرمستقيم امکان‌پذير مي‌باشد، استعانت خواهي مستقيم از آن مخلصين و مخبتين و آبرومندان درگاه الهي است و سايرين بايستي آبرومندي را در درگاه خداوند واسطه قراردهند. که اين واسطه‌ها مي‌تواند انبياء و اولياء الهي و يا وسايل ديگري چون نماز روزه و عبادت و... باشد و خود خداوند به استعانت از اين ذوات مقدسه امرکرده است و فرموده است (وابتغوا اليه الوسيله» (مائده/35) براي تقرب به درگاه الهي از ذوات مقدسه ياري بجوييد. ولى در نهايت استعانت منحصر به خداوند متعال بوده و اين انبياء و اولياء الهي فقط، نقش واسطه را دارا هستند.
ازآنجايي که استعانت منحصر به خداوند متعال است عده‌اي با استناد به آيه «إِيَّاکَ نَستَعِينُ» اشاره مي‌کنند که استعانت جستن از غير خدا مي‌تواند شرک باشد. در حالي که اعتقاد ما بر اين است که کمک کننده واقعي در تمامي مراحل خداوند است و انبياء و اولياء الهي واسطه فيض هستند، و کمک خواستن، ياري طلبيدن و استعانت جستن از آنها با استعانت و کمک خواهي از خدا منافات ندارد و شرک نمي‌باشد. اين موضوع از آن جهت اهميت پيدا مي‌کند که درکتابهاي مستقلي نوشته نشده است. هدف از انتخاب اين موضوع اين است که روشن نمايد بين آيات استعانت از خداوند و استعانت از امام زمان (عليه السلام) هيچ تناقضي وجود ندارد و استعانت از امام زمان (عليه السلام) استعانت از باريتعالي است.
انواع استعانت
استعانت به معناي طلب کمک و مساعدت براي تمام کردن کاري است که کسي ديگر نمي‌تواند او را کمک کند. حال اين کمک و مددرساني انواع مختلفي دارد که در ذيل به آن اشاره مي‌شود:
1. استعانت حلال و مباح:
عبارت است از ياري خواستن از خداوند متعال در همه‌ي امور مادي و معنوي و دنيوي و اخروي. و همچنين ياري خواستن از غير او که به اذن خداوند انجام مي‌گيرد. در صورتي که ما غير او را، در اين ياري خواستن مستقل ندانيم اين استعانت، حلال و مجاز است. و اگر ما از غير خدا استعانت مي‌جوييم به اين دليل است که خود خداوند امر به استعانت از ديگران کرده است. آيه مي‌فرمايد: (تَعاوَنُوا عَلَى البِّرِ وَ التَّقوى) (مائده/2)
و بايد با يکديگر در نيکوکاري و تقوا کمک کنيد. اين نوع استعانت، امري مطلوب و مورد ترغيب و تشويق شريعت است. به نمونه‌هايي از اين نوع استعانت اشاره مي‌شود:
1. استعانت از خداوند
ازآنجايي که خداوند آفريننده تمام هستي است و از هر چيزي بي‌نياز است ايجاب مي‌کند که از او استعانت بجوييم.
آيه مي‌فرمايد: «اِيَّاکَ نَستَعِينُ» (حمد/5) (پروردگارا!) تنها از تو ياري مي‌جوييم. استعانت از خداوند متعال فقط به عبادتش منحصر نمي‌شود اگر چه مددخواهي از او بلافاصله بعد از هر عبادت آمده است «اياک نعبد و اياک نستعين» اما ياري جستن از خداوند فقط در عبادت او انحصار پيدا نمي‌کند بلکه منظور از انحصار استعانت از خداوند در مطلق امور است و اين عموميت استعانت علاوه بر آيه 5 حمد از آيات زير فهميده مى‌شود: «وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ» (بقره/45) و ياري جوييد از خدا به صبر و نماز، که نماز (با حضور قلب) امري بسيار بزرگ و دشوار است مگر بر خداپرستان فروتن.
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» (بقره/153) ‌اي اهل ايمان، (در پيشرفت کار خود) از صبر و مقاومت کمک گيريد و به ذکر خدا و نماز توسّل جوييد که خدا با صابران است. در هيچ يک از اين آياتي که اشاره شد متعلق استعانت بيان نشده است. هم چنين در تفسير کشاف اشاره شده که: استعانت به صورت مطلق آمده است تا شامل هر آن چيزي شود که درباره‌ي آن بايد استعانت جست و در آيه «اياک نعبد و اياک نستعين» بهتر آن است که معناي عبادت اين باشد که مراد با انجام پرستش و استعانت به توفيق و عنايت الهي انجام پذيرد. (کشاف،1407، 1، ص15)
2. استعانت از صبر و نماز
يکي از وسايلي که خداوند امر به استعانت از آنها کرده است، صبر و نماز است. خداوند مي‌فرمايد:
«وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ» (بقره/45) ازصبر و نماز ياري جوئيد؛ (و با استقامت و مهار هوسهاي دروني و توجه به پروردگار نيرو بگيريد؟) و اين کار، جز براي خاشعان گران است.
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» (بقره/153)‌ اي افرادي که ايمان آورده‌ايد! از صبر (و استقامت) و نماز، کمک بگيريد! (زيرا) خداوند با صابران است. از صبر و نماز براي کارهاي مهم و حوادثي که در زندگي روزمره برايتان پيش مي‌آيد کمک بگيريد اين جمله به اين معناست که در حقيقت، ياوري به جز خداوند سبحان وجود ندارد، اوست که انسان را در هر زماني ياري مي‌رساند. انسان در سختي‌هايي که برايش پيش مي‌آيد از خود مقاومت و خويشتنداري نشان داده و با اين استقامت ارتباط خود را به خداوند وصل مي‌نمايد، و از صميم دل، متوجه او مي‌شود. و به سوي او روي مي‌آورد اين همان صبر و نماز است. اين دو بهترين وسيله براي پيروزي انسان است. زيرا صبر، هر سختي را آسان مي‌کند و نماز که توجه به خداوند است روح ايمان را تازه مي‌سازد و به انسان مي‌فهماند که به جايي تکيه دارد که او ازلي است. و به وسيله‌اي متوسل شده، که گسستني و پاره شدني نيست. (موسوي همداني،1، ص228) صبر از سخت‌ترين اعمالي باطني و نماز از سخت‌ترين اعمال ظاهري است. (مراغي،1، ص207)
اين دو آيه انسان را به دو اصل سفارش مي‌کند، يکي اتکا به نفس و خود باوري است که تعبير به صبر شده است و ديگري اتکا به خداوند متعال که نماز مظهر آن است. نماز از بزرگترين عبادتهايي است که قرآن بسيار بر آن تأکيد کرده است.
«اتْلُ مَا أُوحِي إِلَيكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَاللَّهُ يعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ» (عنکبوت/45) آنچه را از کتاب (آسماني) به تو وحي شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتيها و گناه بازمي‌دارد، و ياد خدا بزرگتر است؛ و خداوند مي‌داند شما چه کارهايي انجام مي‌دهيد!
وقتي که انسان در برابر سختي‌ها و مشکلات قرار مي‌گيرد و نيروي خود را براي مقابله با آن مشکلات ناچيز مي‌بيند نياز به تکيه گاهي پيدا مي‌کند که از هر جهت نامحدود و بي‌انتهاست. براي پيروزي بر مشکلات بوجود آمده او نياز به دو رکن اساسي دارد: يکي پايگاه نيرومند دروني و ديگري تکيه‌گاه محکم بيروني است. (مکارم شيرازي،1، ص518-519)
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است که: «کان على (عليه السلام) اذا اهاله امر فزع قام الى الصلاه ثم تلاهذه الايه و استعينوا ...»
هنگامي که مشکلي مهم براي امام علي (عليه السلام) پيش مي‌آمد به نماز برمي‌خواست و سپس اين آيه «استعينوا بالصبر و الصلاه» را مي‌خواند. (کليني، فروع کافي،1363، ج3، ص480)
عياشي از عبدالله بن طلحه از امام صادق (عليه السلام) روايت کرده است که منظور از صبر، روزه است.
(عياشي، تفسيرعياشي، ج1، ص87) هم چنين از امام علي (عليه السلام) روايت شده که صبر، همان روزه است و فرموده هر وقت حادثه‌اي براي کسي پيش آمد روزه بگيرد تا خداوند آن مشکل را برطرف سازد زيرا خداوند در آيات امر فرموده است. (کليني، همان، ج4، ص63) علت اينکه منظور از صبر روزه است اين است که خداوند روزه را در قرآن صبر خوانده است. «وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا» (انسان/12) به پاداش صبري که کرده‌اند پاداششان را بهشت و حرير داد. منظور از «صبروا» در آيه يعني «صاموا» روزه گرفتند. تا با نماز مناسب باشد. (ابوالفتوح رازي،1، ص55) صبر يعني شکيبايي و خودداري نفس بر آنچه که عقل و شرع حکم مي‌کند و آن را مي‌طلبد يا آنچه که عقل و شرع، خودداري نفس از آن را، اقتضا مي‌کند. پس صبر و شکيبايي عام است. روزه از آن جهت صبر ناميده شده است که روزه نوعي خويشتن داري است. (راغب،474)
3. استعانت از قرآن کريم
يکي ديگر از وسايلي که شريعت، توسل و استعانت به آن را، وسيله‌اي براي تقرب به خداوند متعال معرفي کرده است همان توسل و استمداد به تلاوت قرآن کريم است. در حقيقت اين نوع توسل و استعانت همان توسل به خود خداوند است که باعث گشايش هر مشکلي مي‌شود زيرا قرآن کريم همان کلام خداست که بر قلب پيامبر (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) نازل شده است. با اين وجود، شايسته است که به قرآن به عنوان وسيله‌ي الهي متوسل شويم. (سبحاني، وهابيت مباني فکري وکارنامه عملي، 229) خداوند مي‌فرمايد:«... وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا (مزمل/4) به تلاوت آيات قرآن با توجه کامل مشغول باش.
سياق آيات قبل، درباره نماز شب و عبادت شبانه است همان طور که نماز وسيله‌اي براي استعانت از خداوند است بنابراين قرآن نيز مي تواند وسيله‌اي براي تقرب به درگاه الهي باشد. بسياري از روايات نيز مشروعيت اين عمل را ثابت مي‌کنند. از جمله احمد بن حنبل روايت کرده است که رسول خدا (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) فرمودند: «إقروأ القرآن وأسالو الله تبارک و تعالي من قبل أن يجيء قوم يسألون به الناس» قرآن را تلاوت کنيد و بوسيله‌ي آن خداوند تبارک وتعالي را بخوانيد پيش از اينکه گروهي بيايند که بوسيله‌ي آن مردم را مي‌خواندند» (ابن حنبل،4، ص445) اين روايت مي‌رساند که درخواست و سؤال کردن از چيزهايي که نزد خداوند منزلت و کرامت دارد، جايز است قرآن يکي از اين وسايل است.
4. استعانت از امام زمان (عليه السلام)
امام زمان از آبرومندان درگاه الهي است و براي استعانت از خداوند بايستي از آبرومندي امام زمان در در گاه خداوند بهره جست و او را واسطه قرار داد. خداوند به استعانت از اين ذوات مقدسه امرکرده است و فرموده است (وابتغوا اليه الوسيله» (مائده/35) براي تقرب به درگاه الهي از ذوات مقدسه ياري بجوييد. ولي در نهايت استعانت منحصر به خداوند متعال بوده و اين انبياء و اولياء الهي فقط، نقش واسطه را دارا هستند.
ازآنجايي که استعانت منحصر به خداوند متعال است عده‌اي با استناد به آيه «إِياكَ نَسْتَعِينُ» اشاره مي‌کنند که استعانت جستن از غير خدا مي‌تواند شرک باشد. در حالي که اعتقاد ما بر اين است که کمک کننده واقعي در تمامي مراحل خداوند است امام زمان (عليه السلام) واسطه فيض هستند، و کمک خواستن، ياري طلبيدن و استعانت جستن از ايشان با استعانت و کمک خواهي از خدا منافات ندارد و شرک نمي‌باشد.
5. استعانت از بهشتيان
اهل جهنم اهل بهشت را ندا مي‌زنند که از آنان آب بگيرند و يا از چيزهايي که خداوند روزيشان کرده به آنها هم بدهند. آنگاه جوابي که مي‌شنوند اين است که خداوند اين دو را، بر کافران حرام دانسته است. اين استعانت آنان، استعانتي بي‌حاصل است.آيه مي‌فرمايد: «وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَينَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ» (اعراف/50) اهل دوزخ از بهشتيان تنها استعانت از آب را نمي‌کنند بلکه تقاضاي همه‌ي نعمتها را دارند. البته اگر از ميان همه‌ي نعمتها آب را به کار برده است و آنگاه بقيه‌ي نعمتها را به آن عطف کرده است از اين جهت است که براي دوزخيان و مبتلايان به آتش دوزخ، آب از هر چيز ديگري ضروري‌تر است. (موسوي همداني،8، ص165-166) ولي جوابي که بهشتيان به آنان مي‌دهند اين است که خداوند آب و طعام را بر آنان حرام کرده است. (طبري،8، ص143)
استعانت‌هاي حرام و ممنوع:
عبارت است از کمک گرفتن از چيزي يا کسي در کارهاي حرام. مانند: استعانت بر ساختن شراب و کارهاي حرام ديگر که شرع آنها را مذموم دانسته است و استعانت در آنها هم، حرام است. خداوند مي‌فرمايد: «وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ» (مائده/2) و (هرگز) در راه گناه و تعدّي همکاري ننماييد! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد که مجازات خدا شديد است! استمداد از غير خداوند، در صورتي که آن غير داراي قدرت و تاثير مستقل و در عرض خداوند باشد، امري حرام و ممنوع شمرده مي‌شود.
نمونه‌هايي از استعانت حرام
1. استعانت از شيطان
گناهکاران در قيامت با ناله و نفرين به فکر مي‌افتند، تا گناه خود را به دوش شيطان بيندازند ولي شيطان هم گمراهي و انحراف او را، معلول اراده‌ي خود فرد گناهکار مي‌داند و به مجرمان مي‌گويد:
«وَقَالَ الشَّيطَانُ لَمَّا قُضِي الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِي عَلَيكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِي إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» (ابراهيم/22) و شيطان، هنگامي که کار تمام مي‌شود، مي‌گويد: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلف کردم! من بر شما تسلطي نداشتم، جز اينکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنابراين، مرا سرزنش نکنيد؛ خود را سرزنش کنيد! نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتيد، (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و کافرم!» مسلماستمکاران عذاب دردناکي دارند!
سياق آيات قبل، اينگونه است که مي‌گويد در روز قيامت افراد ضعيف از بزرگان استکبار، درخواست مي‌کنند که از گناهان آنان بکاهند ولي سران کبر در جواب مي‌گويند اگر خداوند در دنيا ما را توفيق هدايت داده بود ما هم حتما شما را هدايت مي‌کرديم ولي الان چاره‌اي جز صبر نداريم. و در اين آيه شيطان خود را تبريه مي‌کند و خود فرد را مقصر اصلي نافرماني از خدا مي‌داند و مي‌گويد: من همين وسوسه‌ها و دعوتها را نسبت به بعضي مؤمنان داشتم ولي آنها قوي بودند و هوشيار و متذکر مي‌شدند و از من پيروي نمي‌کردند شما هم مي‌توانستيد مانند آنان باشيد.
2- استعانت از بت‌ها
مشرکان از بت‌هايي که به عنوان خدا انتخاب کرده‌اند استعانت مي‌طلبيدند اما دريغ از اينکه از آنها جوابي بشنوند. خداوند مي‌فرمايد:
«وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلَا أَنْفُسَهُمْ ينْصُرُونَ» (اعراف/197) و آنهايي را که جز او مي‌خوانيد، نمي‌توانند ياريتان کنند، و نه (حتي) خودشان را ياري دهند؛ هدف بت‌پرستان ياري جستن از بت‌هاست ولي اين آيه آن را رد مي‌کند. خود بتهايي که شما آنها را مي‌پرستيد حداقل بايد خود، از حوادث روزگار مصون باشند ولي اينگونه نيست. معبودهاي شما فاقد شعور و اراده و قدرت هستند و نمي‌توانند خود را اداره کنند چه برسد به شما که بخواهند به استعانت شما پاسخ بدهند بنابراين چنين معبودهايي شايسته‌ي پرستش نيستند. (قرائتي،4، 1360، ص253)
خداوند مى‌فرمايد: «قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا يمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا» (اسراء/56)
بگو: «کساني را که غير از خدا (معبود خود) مي‌پنداريد، بخوانيد! آنها نه مي‌توانند مشکلي را از شما برطرف سازند، و نه تغييري در آن ايجاد کنند.»
اسباب و وسايل استعانت
همانگونه که در مفهوم شناسي گفته شد وسيله چيزي است که موجب رسيدن به مقصد مي‌شود به عبارت ديگر وسايل، واسطه تقرب هستند. انسان در هر مقامي که هست نيازمند فردي است که آن فرد بتواند نياز او را در همان بعد، برآورده سازد. بنابراين نياز انسان به انسانهاي ديگر محدود است زيرا وابسته به خداوند متعال است و هيچ سهمي از استقلال ندارد از اين رو در همه‌ي شئون و هستي خود، نيازمند خداوند متعال است و خداوند نياز او را برآورده مي‌سازد چون بي‌نياز مطلق است و انسان در هر حال به او نيازمند است. بنابراين بايد فقط از خداوند استعانت جست. ولي همين خداوند امر فرموده است که در توسل و استعانت از او به وسايلي تمسک بجويند.
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ...» (مائده/35)‌
اي اهل ايمان، از خدا بترسيد و به سوي او وسيله جوييد. از طرف ديگر انسان موجودي فقير و نيازمند آفريده شده است و هر فقيري هم نيازمند به کمک است تا از راه کمک‌خواهي از ديگران و کمک کردن کردن به او نيازهايش را برطرف سازد. همين نيازهاست که انسانها را به يکديگر نزديک کرده و آنها را به هم پيوند مي‌دهد و همين پيوند سبب مي‌شود تا هر انساني به ميزان استطاعتي که خداوند به او داده است نياز طرف مقابل را برآورده کند خواه اين نياز مادي باشد يا معنوي. دليل اينکه چرا بايد از وسايل استعانت جست اين است که خود خداوند امرکرده است آيه فوق به آن اشاره نمود و اين امر الهي به استعانت از وسايل، هيچ منافاتي با حصر استعانت از خداوند ندارد و استعانت از وسايل همان استعانت از خداوند است. در اينکه مصداق اين وسيله در آيه مزبور چه چيزي هست در نورالثقلين آمده است که منظور از «وسيله» همان وجود مقدس معصومان بويژه اهل بيت پيامبر (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) است به طوري که در معناي «وسيله» از پيامبر (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) نقل شده که منظور از وسيله، امامان از فرزندان امام حسين (عليه السلام) هستند. کسي که از آنان اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده و کسي که از فرمان آنان سرپيچي کند خداوند را نافرماني کرده است آنان عروه الوثقي و وسيله به سوي خداوند متعال هستند. (عروسي حويزي،1415،1، ص626)
استعانت انبياء الهي از اسباب و وسايل
همانطور که انسان مجاز به استمداد و استعانت از وسايل است انبياء نيز مجاز به اين استعانت هستند که به نمونه‌هايي از اين موارد اشاره مي‌کنيم:
1. استعانت حضرت موسي (عليه السلام)
حضرت موسي (عليه السلام) همکاري برادرش هارون (عليه السلام) را از خداوند متعال درخواست مي‌کند. «وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي» (طه/29) حضرت موسي (عليه السلام) از پروردگارش درخواست مي‌کند که از خاندانش وزيري برايش قرار دهد مي‌گويد: منظورم از وزير، هارون برادرم مي‌باشد تا در امر رسالت مرا ياري کند. خداوند هم به اجابت اين استعانت حضرت موسي (عليه السلام) جواب مثبت مى دهد. «قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يصِلُونَ إِلَيكُمَا بِآياتِنَا أَنْتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ» (قصص/35) فرمود: «بزودي بازوان تو را
بوسيله برادرات محکم (و نيرومند) مي‌کنيم، و براي شما سلطه و برتري قرار مي‌دهيم؛ و به برکت آيات ما، بر شما دست نمي‌يابند؛ شما و پيروانتان پيروزيد!»
2. استعانت حضرت لوط (عليه السلام)
از قوم خود حضرت لوط (عليه السلام) از قوم خودش استعانت خواست. حضرت فرمود: آيا در ميان شما مردي هست که رشيد باشد و عمل به معروف و نهي از منکر کند و مردم را از اين کار زشت بازدارد. «وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يهْرَعُونَ إِلَيهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يعْمَلُونَ السَّيئَاتِ قَالَ يا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيفِي أَلَيسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ» (هود/78)
قوم او (بقصد مزاحمت ميهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند و قبلا کارهاي بد انجام مي‌دادند- گفت: «اي قوم من! اينها دختران منند؛ براي شما پاکيزه‌ترند! (با آنها ازدواج کنيد؛ و از زشتکاري چشم بپوشيد!) از خدا بترسيد؛ و مرا در مورد ميهمانانم رسوا نسازيد! آيا در ميان شما يک مرد فهميده و آگاه وجود ندارد؟!» حضرت لوط (عليه السلام) وقتي هجوم قوم خود را براي عمل زشت، ملاحظه کرد فرمودند:«أَلَيسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ» آيا يک مرد رشد يافته در ميان شما نيست؟ حضرت از قوم خود خواست تا او را کمک کنند تا او و ميهمانانش را از شر افراد ظالم نجات دهند فرمود: آيا کسي هست که اينان را به حق هدايت کند و از راه زشت باز دارد؟ زيرا حرف حضرت در آنها اثري نداشت آن مردم آن قدر منحرف شده بودند که مصداق کلام خداي تعالي شده بودند که فرموده: «لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يعْمَهُونَ» (حجر/72) به جان تو قسم که اين مردم دنيا هميشه مست شهوات نفساني و به حيرت و غفلت و گمراهي خواهند بود.
3. استعانت حضرت عيسي (عليه السلام) از حواريون
«فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» (آل عمران/27) چون عيسي دريافت که به او ايمان نمي‌آورند، گفت: چه کساني در راه خدا ياران منند؟ حواريان گفتند: ما ياران خداييم. به خدا ايمان آورديم. شهادت ده که ما تسليم هستيم.
هنگامي که حضرت عيسي (عليه السلام) کفر بني اسرائيل و عناد و آزار و اذيت و استهزاء آنها را ديد دريافت و فهميد که قصد کشتن او را دارند و حضرت از ايمان آوردن آنها نااميد شد رو به آنان کرد و فرمود: کيست که مرا در عبوديت خدا و يا در تقوا و ياري رساندن دين الهي کمک رساند؟ حواريون در پاسخ حضرت (عليه السلام) عين درخواست او را به زبان آوردند و گفتند مائيم انصار خداوند، و ما به خداوند ايمان آورديم و شاهد باش بر اينکه ما تسليم شدگانيم. (مراغي،3، ص321-322)
4. استعانت ذوالقرنين از مردم
ذوالقرنين از مردم طلب استعانت كرد: «قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَينَكُمْ وَبَينَهُمْ رَدْمًا» (کهف/95)
(ذوالقرنين) گفت: «آنچه پروردگارم در اختيار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پيشنهاد مي‌کنيد)! مرا با نيرويي ياري دهيد، تا ميان شما و آنها سد محکمي قرار دهم! مردم به ذوالقرنين پيشنهاد دادند تا مالي را جمع کنند و سدي در مقابل يأوج و مأوج بسازند. ذوالقرنين پيشنهاد مال را نپذيرفت و گفت آنچه را که خداوند به من ارزاني کرده است (منظور همان نيرو و قدرتي است که خداوند به حضرت عطا کرده است) از مالي که شما پيشنهاد مي‌دهيد ارزشمند‌تر است و من به آن احتياج ندارم ولي براي پيشنهاد ساختن سد، بايد مرا کمک انساني دهيد. و از لحاظ نيروي انساني و مصالح و... مرا ياري کنيد (فضل الله،14، ص390)
5. استعانت حضرت يوسف (عليه السلام) از هم بند آزاد شده
«وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ» (يوسف/42)
و به آن يکي از آن دو نفر که مي‌دانست رهايي مي‌يابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [= سلطان مصر] يادآوري کن!» ولي شيطان يادآوري او را نزد صاحبش از خاطر وي برد؛ و بدنبال آن، (يوسف) چند سال در زندان باقي ماند.
حضرت يوسف (عليه السلام) به دوستش که در زندان بود و فهميد که از زندان آزاد مي‌شود گفت وقتي که آزادشدي سفارش من را هم به پادشاه بکن. از آنجا که خدا را فراموش کرده و از غير او (زنداني آزاد شده) ياري خواست ملائکه بر او نازل شد و به حضرت فرمود: هفت سال در اينجا خواهي ماند. حضرت فرمود آيا خداوند از من راضي مي‌شود؟ ملائکه فرمود: بله- خداوند از تو راضي مي‌شود. حضرت فرمود: اگر اين هفت سال، هفتاد سال باشد تحمل مي‌کنم. (ابوالفتوح رازي،11، ص81)
توحيد در استعانت
انسان موحد همواره بر آن است که جلوه‌هاي توحيد را در لفظ و مفهوم محدود ننمايد بلکه همه‌ي شئون اعتقادي، اخلاقي و عملي خود را رنگ توحيدي ببخشد اگر انسان امروز به بن بست رسيده است دليلش همان استعانت از قدرتهاي خيالي است که مانند سراب، انساني را که تشنه‌ي حقيقت است به يأس و نااميدي سوق مي‌دهد و روزبه روز او را مأيوس‌تر مي‌کند چنانکه درقرآن آمده است: «وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيرَ تَتْبِيبٍ» (هود/101)
ما به آنها ستم نکرديم؛ بلکه آنها خودشان بر خويشتن ستم روا داشتند! و هنگامي که فرمان مجازات الهي فرا رسيد، معبوداني را که غير از خدا مي‌خواندند، آنها را ياري نکردند؛ و جز بر هلاکت آنان نيفزودند!
يکي از اموري که انسان را از اين سرخوردگي نجات مي‌بخشد شناخت حقيقت استعانت و رسيدن به مرتبه‌ي توحيد در استعانت است که منشأ آثار مثبت و سازنده‌اي در روح انسان و در زندگي فردي و اجتماعي او مي‌باشد. توحيد در استعانت که تمامي امور انسان را دربر مي‌گيرد، جايي براي غير خدا باقي نمي‌گذارد. چرا که غير خدا نمي‌تواند معين و ياور باشد. اگر کسي هم بتواند معين و مددرسان باشد باز هم از خداوند سرچشمه گرفته است. که آن هم عين توحيد است. در واقع توحيد در استعانت همان دست يافتن به تکيه گاه محکمي است که فنا و نابودي در آن راه ندارد و در او نشاني از ضعف و نقص نيست و اين همان به همه چيز رسيدن و به همه چيز راه يافتن است.
توحيد از ماده‌ي وحدت به معناي انفراد در ذات و صفت و فعل است. (مصطفوي،13، 1360، ص48) توحيد از «وحد» به معناي انفراد است. واحد در حقيقت چيزي است که هيچ جزيي براي او نيست. (راغب،857) توحيد در استعانت يعني اينکه فقط از خداوند متعال استعانت طلبيده شود. (اياک نستعين) زيرا او مستعان حقيقي و واقعي است و غير او همه نيازمند و فقيرند. او غني و بي‌نياز است. اين حصر استعانت، حجت توحيد افعالي است يعني اينکه انسان براي انجام عبادت نيز بايد از خداوند طلب استعانت نمايد تا خداوند به او توفيق بر عبادت بهتر را عطا نمايد. قبلا بيان شد که فقط خداوند مستعان واقعي است و ديگران هم اگر مي‌توانند به انسانهاي ديگر ياري رسانند صرفاً به خاطر توانايي و قدرتي است که خداوند به آنان عطا کرده و هيچ کدام در اين ياري رساني مستقل نيستند بلکه وابسته به فيض خداوند متعال هستند. و اين استعانت از غير هيچ تنافي با توحيد در استعانت ندارد زيرا همانطور که بيان شد انسان قدرت و نيروي خود را در مددرساني مستقل از خداوند نمي‌دانند که بگوئيم اين استعانت از غير منافاتي با توحيد در استعانت داشته باشد. با توجه به نيازمندي مطلق انسان به خداوند متعال مي‌توان گفت که استعانت از خداوند براي انسان اولاً که لازم و ضروري است و ثانياً اينکه براي انسان کمال محسوب مي‌شود. متعلق استعانت شامل همه‌ي شئون خداوند است و اينکه هر چيزي که از انسان صادر مي‌شود همه به خداوند متعال بازمي‌گردد و پاسخي که از خداوند به فرد استعانت کننده برمي‌گردد همه از فيض خداوند متعال است. (جوادي- آملي، استعانت به صبر و نماز، 1388 ش334، ص11)
در استعانت از خداوند متعال، بر انسان واجب است که در هر کسب وکاري فقط از اوياري بطلبد و اگر خداوند به انسان حسن تدبير و خودرأيي داده است به اين معني نيست که انسان را از خداوند بي‌نياز کند. استعانت به اين معنا، مترادف با توکل به خداست. اين همان کمال توحيد و عبادت خالص خداوند است هرکس با خداوند باشد بنده خاضع و خداترس است. (مراغي،1، ص34-35)
حصر استعانت در استعانت از خداوند
حصر استعانت در خداوند يعني اينکه فقط از او طلب کمک شود. حصر استعانت از خداي سبحان همانند حصر عبادت در آيه «إِياكَ نَعْبُدُ» تخصيص ناپذير است زيرا هر چه براي رفع نياز مورد استفاده قرار مي‌گيرد همه از شئون فاعليت خداوند متعال است. (جوادي آملي، تسنيم،1، ص442) آيه مي‌فرمايد:
«إِيا كَ نَعْبُدُ وَ إِياكَ نَسْتَعِينُ» (پروردگارا!) تنها تو را مي‌پرستيم؛ و تنها از تو ياري مي‌جوييم.
اياک نستعين يعني استمداد و استعانت طلبيدن از خداوند براي توفيق يافتن بر عبادت بيشتر و بهتر است که به نحو احسن و خالص‌تر انجام گيرد. (خوئي، 1384، ص665)
«اياک نعبد» دليل توحيد در عبادت است و «اياک نستعين» دليل توحيد افعالي است خداوند بهره‌ي مؤمن را در اين آيه قرارداده است تا اگر انسان معرفتي را بدست آورد به خودش مغرور نشود و بفهمد که اگر توفيق و قدرت و توانايي و ياري خداوند نبود هيچ کاري از او ساخته نبود و خودش هم آفريده نمي‌شد تا چه رسد به اين که بتواند کاري انجام دهد. «اياک» بر دو فعل «نعبد» و «نستعين» مقدم شده است و اين نشانگر انحصار است به اين معنا که خدايا تنها تو را مي‌پرستم و تنها از او استعانت مي‌طلبم. تکرار مفعول براي تخصيص استعانت به معين حقيقي و واقعي است.
اياک نستعين بيان اين حقيقت است که خدايا توفيق و ياري بر پرستش و بندگي‌ات را تنها از تو مي‌خواهم. توفيق به معناي فراهم کردن اسباب چيزي است که در پيدايش به آنها نياز هست. از اين رو نمي‌توان گفت کسي که ديگري را در کاري ياري مي‌رساند به او توفيق داده است چرا که او توانسته است فقط يک يا تنها قسمتي از کار فراهم کند. و فراهم کردن همه‌ي اسباب و مقدمات از حيطه‌ي قدرت انسان‌ها خارج است و فقط در انحصار خداوند قرار گرفته است. به همين دليل تنها خداوند متعال است که بايد از او توفيق خواست. (ترجمه مجمع البيان،1، ص70-71)
عدم منافات استعانت از غير خدا با توحيد در استعانت
انسان موحد همانگونه که جز خدا را نمي‌پرستد در زندگي دنيوي و اخروي خود نيز نبايد جز خداوند متعال ياري بطلبد از اين رو است که خداوند توحيد در استعانت را به توحيد در عبادت عطف مي‌کند و مسلمانان را فرمان مي‌دهد که در نمازهاي 5 گانه‌ي خود «اياک نعبد و اياک نستعين» را بر زبان آورند. اين حصر استعانت در خداوند ايجاب مي‌کند که انسان از غير خداوند مدد نجويد و خود را معين و مددکار کسي هم نپندارد زيرا تنها او مستعان است. خداوند مي‌فرمايد: «وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ» (يوسف/18) و پيراهن او را با خوني دروغين (آغشته ساخته، نزد پدر آوردند؛ گفت: «هوسهاي نفساني شما اين کار را برايتان آراسته! من صبر جميل (و شکيبائي خالي از ناسپاسي) خواهم داشت؛ و در برابر آنچه مي‌گوييد، از خداوند ياري مي‌طلبم!» آيات استعانت از يک سو انسان را بر اين، امر مي‌کند که جز از خداوند استعانت نجويند. و از سوي ديگر برخي آيات قرآن دستور به اين داده‌اند که يکديگر را ياري و مدد رسانيد و دستور به استعانت از وسايل را مى‌دهند. «وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ» (بقره/45)
از صبر و نماز ياري جوئيد؛ (و با استقامت و مهار هوسهاي دروني و توجه به پروردگار، نيرو بگيريد؛) و اين کار، جز براي خاشعان، گران است. «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» (بقره/153) ‌
اي افرادي که ايمان آورده‌ايد! از صبر (و استقامت) و نماز کمک بگيريد! (زيرا خداوند با صابران است. ممکن است اين توهم پيش آيد که هم مددجويي و مستعين شدن جايز است و هم مددکاري و مستعان بودن. به عبارت ديگر انسان هم مي‌تواند مستعين باشد و هم مي‌تواند مستعان باشد. آيه مي‌فرمايد: «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى...» (مائده/2) و (همواره) در راه نيکي و پرهيزگاري با هم تعاون کنيد! سوالي که مطرح مي‌شود اين است که آيا اين حصر استعانت در خداوند، با استعانت از غير تنافي دارد؟
پاسخي که به اين سؤال داده مي‌شود منفي است. با توجه به توحيد افعالي، همه‌ي کارهاي نيک نيکوکاران از آن خداوند است و همه‌ي فاعلها از درجات و شئون فاعليت او سرچشمه مي‌گيرند. خداوند متعال همانطور که غذا و آب را آفريد و به آنان خاصيت سير و سيراب کردن را داد، انسان مددکار را نيز آفريد و به او توان کمک‌رساني و گره‌گشايي از مشکلات مردم را داد در حقيقت اين انسان نشانه‌ي خداوند است و کارهاي او همه از خداوند سرچشمه مي‌گيرد و همانطور که گفتيم هيچ معيني در استعانت، مستقل نيست و کسي که توفيق کارهاي خود را دارد باز هم بايد خود را نشاني از ذات الهي بداند. از آنجا که جهان را خداوند اداره مي‌کند اين استعانت از غير، هيچ منافاتي با حصر استعانت در خداوند متعال ندارد بنابراين ديگر نمي‌توانيم اين سخن را بگوئيم که آيه‌ي «اياک نستعين» در مورد عبادت است و آيه‌ي «تعانوا علي البّر و التقوي» در مورد مسائل اجتماعي است. (جوادي آملي، تسنيم،1،ص444-445)
در اصل استعانت و استمداد، علماي تعليم و تربيت و علماي اخلاقي معتقدند که انسان بايد اعتماد به خود داشته باشد، اعتماد به غير و استعانت از آنها، انسان را موجودي ضعيف و متکي به ديگران به بار مي‌آورد بر خلاف اعتماد به نفس که نيروي انسان را نيرومند مي‌کند. طبق اين اصل بايد به خود متکي بود و نه غير، اعم از اينکه آن غير خدا باشد يا غيرخدا. به همين دليل علماي امروز توکل را که اعتماد به خداوند است و موجب سلب اعتماد از خود است نفي مي‌کنند. اين چگونه قابل حل است؟ پاسخي که مي‌دهيم اين است که اينگونه نيست که هرگونه استعانت از غير خداوند و اعتماد به غير قبيح باشد بلکه خداوند انسان را موجودي نيازمند به غير خلق کرده است. يعني جامعه‌ي انسانها اينگونه است که هر کسي به ديگري محتاج است. در اسلام امر به تعاون و همکاري شده است و آيه قرآن آن را تصريح مي‌کند.
«وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ...» (مائده/2)
(همواره) در راه نيکي و پرهيزگاري با هم تعاون کنيد! و (هرگز در راه گناه و تعدي همکاري ننماييد!
اين آيه نمايانگر اين حقيقت است که اگر استعانت از غير، در هيچ موردي جايز نبود خداوند امر به تعاون نمي‌کرد. آيه مي‌رساند که شما به يکديگر محتاج هستيد و لذا بايستي يکديگر را ياري کنيد.
جمله‌ي «اياک نستعين» نمي‌گويد که انسانها نبايد از ديگران استعانت بجويند بلکه اين را مي‌رساند که اعتماد نهايي انسان بايد به خداوند متعال باشد و آنچه از آنها استعانت مي‌جويد به عنوان وسيله بداند. و بداند که حتي خودش، نيرو و قوامش همه وسائلي هستند که خداوند آفريده و در اختيار شما قرار داده است. گاهي انسان در دنيا به وسايلي اعتماد کرده ولي به مرور زمان مي‌بيند که آن وسايل به جاي آنکه آنان را ياري رساند هيچ کمکي به او نمي‌کند در حالي که اگر انسان به خداوند تکيه مي‌کرد مي‌ديد که او بهترين ياور و مددرسان در رسيدن به اهدافش است. (مطهري، ص107-108)
هرجا که خداوند کمک خواستن از غير را جايز بداند و ما هم اين کار را انجام دهيم مانند اين است که از خداوند استعانت کرده‌ايم اطاعت از کساني که او واجب کرده، اطاعت از خود خداوند است. استعانت از غير چون خدا فرمان داده است استعانت از اوست و خداوند جهان را خلق کرده است و اسباب مسببات را نيز خودش خلق کرده است و ارتباطي هم بين اسباب و مسببات قرارداده است و به انسانها دستور داده که براي رسيدن به مسببات، اسباب را به کارگيرند. اين استعانت از اسباب همان استعانت از خداوند است. خداوند مي‌فرمايد: «وَيسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَينِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا» (کهف/83) و از تو (اي رسول) سؤال از ذوالقرنين مي‌کنند، پاسخ ده که من به زودي حکايتي از او بر شما خواهم خواند. «إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَينَاهُ مِنْ كُلِّ شَيءٍ سَبَبًا» (کهف/84) ما او را در زمين تمکن و قدرت بخشيديم و از هر چيزي رشته‌اي به دست اوداديم. «فَأَتْبَعَ سَبَبًا» (کهف/85) او هم رشته‌اي را پي گرفت.
در اين آيات آمده است که:‌ اي پيامبر (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) از تو درباره‌ي ذوالقرنين مي‌پرسند بگو گوشه‌اي از سرنوشت او برايتان بازگو مي‌کنم ما به او در زمين قدرت و اختيار حکومت داديم و وسايل هر چيزي را در اختيار او قرارداديم او هم سبب را پيگيري کرد و از وسايل خداوند استفاده نمود. توحيد در استعانت با دلايل عقلي و نقلي اثبات مي‌شود از جمله دلايل عقلي مي‌توان به صفات خداوند متعال اشاره کرد، صفاتي چون علم ، قدرت، ربوبيت، بي‌نيازي، و رحمت و... است که اين صفات مي‌رساند که خداوند متعال تنها مستعان حقيقي است و بايد فقط او را مستعان دانست و از دلايل نقلي نيز با مي‌توان به آيات و رواياتي که اشاره شد استناد نمود.
جلوه‌هاي گوناگون استعانت از خدا
استعانت و توسل از ديگران به شکل‌هاي گوناگون بروز و ظهور مي‌کند که از آن جمله مي‌توان به موارد زير اشاره کرد:
1. دعا:
دعا بيانگر حقيقت استعانت است که از آن جمله مي‌توان به آيات زير اشاره کرد:«وَمَا تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَينَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ» (اعراف/126) انتقام تو از ما، تنها بخاطر اين است که ما به آيات پروردگار خويش هنگامي که به سراغ ما آمد ايمان آورديم. بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ريز! (و آخرين درجه شکيبائي را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بميران! «وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ» (صافات/75) و نوح، ما را خواند (و ما دعاي او را اجابت کرديم)؛ و چه خوب اجابت کننده‌اي هستيم! بنابراين مي‌توان گفت که يکي از راههاي استعانت از خداوند متعال دعا و ندا کردن است.
2. استعاذه:
يکي ديگر از اموري که مي‌تواند بيانگراستعانت باشد، استعاذه است. استعاذه از ماده‌ي «عوذ» به معناي پناه بردن و تکيه دادن به چيزي در برابرشري که با آن مواجه است به کار برده مي‌شود. (راغب،594) استعاذه درخواست ياري براي دفع شر است و تنها از خداوند طلب مي‌شود به بيان ديگراستعاذه همان حقيقت استعانت است با اين تفاوت که استعانت طلب خير است و استعاذه براي دفع شرور به کار مي‌رود. چنانکه در قرآن به پيامبر (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) امر مي‌شود که از ذات الهي در مورد شيطان استعاذه بجويند. «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيطَانِ الرَّجِيمِ» (نحل/98) هنگامي که قرآن مي‌خواني، از شر شيطان مطرود، به خدا پناه بر! يا از زبان حضرت موسي (عليه السلام) نقل مي‌شود که از اين که در زمره جاهلان قرار گيرد به خداوند متعال پناه برد. «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ» (بقره/67) و (به يادآوريد) هنگامي را که موسي به قوم خود گفت: «خداوند به شما دستور مي‌دهد ماده گاوي را ذبح کنيد (و قطعه‌اي از بدن آن را به مقتولي که قاتل او شناخته نشده بزنيد، تا زنده شود و قاتل خويش را معرفي کند؛ و غوغا خاموش گردد.)» گفتند: «آيا ما را مسخره مي‌کني؟» (موسي) گفت: «به خدا پناه مي‌برم از اينکه از جاهلان با شما!»
3. استغاثه:
يکي ديگر از اموري که مي‌تواند بيانگر استعانت باشد استغاثه است. استغاثه از ريشه‌ي «غوث» يعني درخواست نصرت و فريادرسي است. «غوث» در اصل نجات دادن از ابتلاء و محنت و قرار دادن شخص در پناه خود است. «غوث» استمداد در حال شدت و محنت است. (زکريا، ص400) آيه به جنگ بدر اشاره مي‌کند مي‌فرمايد: «إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ» (انفال/9) (به خاطر بياوريد) زماني را (که از شدت ناراحتي در ميدان بدر) از پروردگارتان کمک مي خواستيد؛ و او خواسته شما را پذيرفت (و گفت): من شما را با يکهزار از فرشتگان، که پشت سرهم فرود مي‌آيند، ياري مي‌کنم.
مجاهدان جنگ بدر آن هنگام که به درگاه خداوند استغاثه کردند خداوند با امدادهاي غيبي آنان را کمک کرد و در روايات هم اين تعابيرآمده است. «يا مغيث من استغاثه»‌اي فريادرس استغاثه کنندگان . (مجلسي،94، ص388)
مغيث از اسماي خداوند است کسي که به خداوند متعال استغاثه مي‌کند خداوند هم به او پاسخ مي‌دهد. از مجموع آيات و روايات مي‌توان فهميد که بايد از خداوند استعانت جست و به او استغاثه کرد.
آثار و نتايج استعانت از خدا
ياري طلبي از خداوند و استمداد از او پرستش او و بريدن از همه‌ي علل و اسباب ظاهري و رو به درگاه خداوند آوردن است. اين استعانت از خداوند متعال آثار و نتايجي را نصيب فرد مستعين مي‌کند که به نمونه‌هايي ازآن اشاره مي‌شود:
1. اجابت و پاسخگويي
يکي از آثاري که استعانت از خداوند دارد اجابت و پاسخگويي خداوند به فرد مستعين است. قرآن کريم از قول خداوند مي‌فرمايد: هرگاه بندگان، نياز خود را به سوي خداوند بي‌نياز ببرند، بدون شک پاسخي دريافت خواهند نمود.
«وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيسْتَجِيبُوا لِي وَلْيؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يرْشُدُونَ» (بقره/186) و هنگامي که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، (بگو)! من نزديکم! دعاي دعا کننده را، به هنگامي که مرا مي‌خواند، پاسخ مي‌گويم بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند (و به مقصد برسند)! «ادعوني استجب لکم... » (غافر/60) مرا بخوانيد تا شما را اجابت کنم. علاوه برآيات، روايات نيز خداوند را ياور هر مستعيني معرفي کرده و پاسخ و اجابت را حتمي دانسته‌اند. يکي از اسماي الهي مستعين و مستغيث است.
«يا عون کل مستعين»‌ اي ياور هر استعانت کننده. (مجلسي،51، ص304) «يا معين من استغاثه و يا مغيث من استغاثه»‌ اي ياور و فريادرس استغاثه کنندگان. (همان،94، ص 388)
2. برخورداري از امداد غيبي
آيات بسياري در قرآن وجود دارد که بيانگر اين واقعيت است که خداوند براي اجابت و پاسخگويي آماده است و درخواست کنندگان را از سختيها نجات مي‌دهد در جريان جنگ بدر، خداوند استغاثه مجاهدان را با فرستادن هزاران فرشته اجابت کرد. «إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ» (انفال/9)
(به خاطر بياوريد) زماني را (که از شدت ناراحتي در ميدان بدر) از پروردگارتان کمک مي‌خواستيد؛ و او خواسته شما را پذيرفت (و گفت): من شما را با يکهزار از فرشتگان، که پشت سرهم فرود مي‌آيند، ياري مي‌کنم.
3. وراثت زمين يا حاکميت
حاکميت مؤمنان بر روي زمين در گرو استعانت آنان از خداوند و صبر ايشان در طريق ايمان است که از داستان حضرت موسي (عليه السلام) بدست مي‌آيد. آيه مي‌فرمايد: «قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يورِثُهَا مَنْ يشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (اعراف/128) موسي به قوم خود گفت: «از خدا ياري جوييد، و استقامت پيشه کنيد، که زمين از آن خداست، و آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد، واگذار مي‌کند؛ و سرانجام (نيک) براي پرهيزکاران است!»
در آن هنگام که فرعون در سرکوبي بني اسرائيل مصمم شد حضرت موسي (عليه السلام) قوم خود را بر قيام و شورش عليه فرعون برانگيخت و آنان را به استمداد و استعانت از خداوند در رسيدن به هدفشان که همان رهايي از اسارت و بندگي فرعون بود توصيه کرد. و آنان را به استعانت از صبر در برابر شدائدي که فرعون براي آنها در نظرگرفته بود سفارش کرد. آري، صبر در برابر شدائد و سختيها مايه‌ي نجات و فرج است . حضرت موسي (عليه السلام) در آخر کلام خود به يارانش نويد مي‌دهد که خداوند صاحب ملک و سلطنت است و سنت او اينگونه است که حسن عاقبت را به کساني از بندگان خود که از او بترسند اختصاص داده است مي‌فرمايد: ‌اي بني اسرائيل اگر تقواي الهي پيشه گيريد و از خداوند استعانت بجوئيد و در راه او در سختي‌ها صبر کنيد خداوند اين سرزمين را که امروز در دست فرعونيان است به دست شما مي‌سپارد و در آخر آيه آمده است که عاقبت از آن پرهيزکاران است و سنت خداوند هميشه بر اين طريق بوده است. (موسوي همداني،8، ص287-288) از اين آيه بدست مي‌آيد که نتيجه‌ي استعانت از خداوند و صبر در برابر شدائد، وراثت زمين است.
4. هدايت
با تمسک به ريسمان محکم الهي و استعانت از او مي‌توان هدايت به سوي صراط مستقيم را بدست آورد.
«وَكَيفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيكُمْ آياتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» (آل عمران/101) و چگونه ممکن است شما کافر شويد، با اينکه (در دامان وحي قرار گرفته‌ايد، و) آيات خدا بر شما خوانده مي‌شود، و پيامبر او در ميان شماست؟! (بنابراين، به خدا تمسک جوييد!) و هرکس به خدا تمسک جويد، به راهي راست، هدايت شده است. خداوند در اين آيه با تعجب به مؤمنان مي‌گويد: شما چگونه به خداوند کفر ورزيديد؟علت اين تعجب اين است که مي‌فرمايد زيرا در بين شما قرآن و پيامبران الهي وجود داشتند. براي نجات از وسوسه‌هاي دشمن و دور شده از پليدي‌ها، و هدايت شدن به راه مستقيم، به آيات الهي متوسل شويد. هر کس به خداوند تمسک جويد خداوند هم او را هدايت مي‌کند. (مکارم شيرازي،3، ص24)
5. پيروزي
استعانت و ياري خواستن از خداوند زمينه‌ي پيروزي بر دشمن کافر در ميدان جنگ است. آيه قرآن مي‌فرمايد:
«وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَينَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ...» (بقره،250) و هنگامي که در برابر (جالوت) و سپاهيان او قرارگرفتند گفتند: «پروردگارا! پيمانه شکيبايي و استقامت را بر ما بريز! و قدمهاي ما را ثابت بدار! و ما را بر جمعيت کافران، پيروز بگردان! سپس به فرمان خدا، آنها سپاه دشمن را به هزيمت واداشتند. و داوود (نوجوان نيرومند و شجاعي که در لشکر طالوت بود) جالوت را کشت. رمز موفقيت و کسب قرب الهي، قرار گرفتن در مشکلات و آزمونهاي سخت الهي است و اين امتحان به عنوان يکي از سنتهاي الهي بر امت اسلام و امتهاي پيشين بوده است و شدت سختي‌ها و مشکلات به حدي بود که طاقت مؤمنان تمام شده و از خداوند طلب ياري مي‌کردند که در همان حين امدادها و ياري خداوند به سوي آنان نازل مي‌شد. (همان،2، ص102)
6. عفت و عصمت
کمک خواستن از خداوند، سبب مصون ماندن از انحرافات جنسي و حفظ عفت و پاکدامني است. در داستان حضرت يوسف (عليه السلام) آمده هنگامي که زليخا نکوهش ديگران را ديد زنان را جمع کرد تا حضرت يوسف (عليه السلام) را به آنان نشان دهد جلسه‌اي را تشکيل داد و حضرت به ميان جمع آمد و از حيرت، زنان دست خود را بريدند و زليخا گفت: اگرخواسته‌ي من را برآورده نکند دستور مي‌دهم که او را زنداني کنند. حضرت به خداوند استغاثه کرد و فرمود: پروردگارا، زندان براي من بهتر است از آن چيزي که من را به آن مي‌خوانند و اگر نيرنگ آنها را از من دور نکني من به آنها متمايل مي‌شوم و از جاهلان خواهم شد. خداوند هم استغاثه او را قبول و دعايش را مستجاب کرد و نيرنگ آنان را به خودشان برگرداند و با اين استعانت حضرت عفت و پاکدامني خود را حفظ کرد. آيه مي‌فرمايد:
«فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» (يوسف/34) پروردگارش دعاي او را اجابت کرد؛ و مکر آنان را از او بگردانيد؛ چرا که او شنوا و داناست!
7. نجات از قتل (رهايي بني اسرائيل از کشته شدن)
فرزندان بني اسرائيل بي‌رحمانه بوسيله فرعونيان کشته مي‌شدند و آنها از خداوند براي نجات از قتل، طلب استعانت و عرض استمداد مي‌کردند. فرعون تصميم گرفت که فرزندان پسر بني اسراييل، که متولد مي‌شوند را به قتل برساند. مردم از اين قضيه نگران بودند حضرت موسي (عليه السلام) به آنان فرمود: از خداوند ياري بجوييد و صبر پيشه کنيد که خداوند زمين را ميراث بندگان خود قرارداده است و آنان زمين را به ارث مي‌برند. سياق آيات اشاره دارد که خداوند فرعونيان را گرفتار قحطي و تنگي معاش و آفت بر زراعت و کشت آنان مبتلا کرد.
آيه مى فرمايد: «وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ» (اعراف/127)
و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: «آيا موسي و قومش را رها مي‌کني که در زمين فساد کنند، و تو و خدايانت را رها سازد؟!» گفت: «بزودي پسرانشان را مي‌کشيم، و دخترانشان را زنده نگه مي‌داريم (تا به ما خدمت کنند)؛ و ما برآنها کاملا مسلطيم!» «قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يورِثُهَا مَنْ يشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (اعراف/128) موسي به قوم خود گفت: «از خدا ياري جوييد، و استقامت پيشه کنيد، که زمين از آن خداست، و آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد، واگذار مي‌کند؛ و سرانجام (نيک) براي پرهيزکاران است!»
هنگامي که نوح نجات خويش و خاندانش را از ستم و آزار قوم خود از خداوند خواستار شد خداوند بهترين پاسخ را به او داد و او را از سختي بزرگي نجات بخشيد خداوند در آيه زير مي‌فرمايد: «وَنَجَّينَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ وَجَعَلْنَا ذُرِّيتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ» (صافات/76-77) و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهايي بخشيديم. و فرزندانش را همان بازماندگان (روي زمين) قرارداديم.
8. امان يافتن از عذاب الهي
انسانهاي مؤمن دراثر حسن انجام وظيفه، مستحق الطاف و دستگيريهاي خاصي از جانب خداوند مي‌گردند که به آن امداد غيبي مي‌گويند. اين امدادها گاه به صورت فراهم شدن شرايط موفقيت و گاه به صورت الهام و هدايت تحقق مي‌پذيرد. پيامبران الهي نيز به عنوان مصداق کامل ايمان، غالباً نيروهاي انساني و مادي اندکي را در ميدان مبارزه در اختيار داشتند لذا خداوند آنان را با نيروهاي غيبي کمک مي‌کرد و راه را براي آنان هموار مي‌ساخت. (سبحاني، منشور جاويد، 1383، ج10، ص425) هم چنان که در مورد حضرت نوح آمده است که:
«وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّينَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ» (انبيا/76) و (ياد کن حکايت) نوح را که پيش از اين (خدا را به ياري خود) خواند، ما هم او را پاسخ داديم و او و اهل بيتش (و گرويدگانش) را از اندوه و بلاي سخت (طوفان) نجات داديم. «وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ» (انبيا/77)
و او را بر دفع آن قومي که آيات ما را تکذيب کردند نصرت داديم، که آن قوم بسيار بدکار (و کافر) بودند و ما همه آنها را يکسر (به طوفان) غرق کرديم. هنگامي که حضرت نوح (عليه السلام) به خاطر کفرورزي و سرپيچي قومش دچار اندوه و ناراحتي شديدي گرديد دست نياز و ياري به سوي خداوند دراز کرد در پي اين استغاثه، امداد الهي شامل حال او گرديد و با قدرت لايزال الهي، تمامي کافران روي زمين به واسطه‌ي عذاب الهي از بين رفتند. (صادقي تهراني، 1365، ج19، ص 336)
9. رفع گرفتاري
با توجه به آيات قرآن، استغاثه به پروردگار عامل مهمي براي رفع سختيها و مشقت انسانها به حساب مي‌آيد خداوند در اين آيه به پيامبر (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) مي‌فرمايد: «قُلْ مَنْ ينَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ قُلِ اللَّهُ ينَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ» (انعام/ 63-64)
بگو آن کيست که شما را از تاريکي‌هاي بيابان و دريا نجات مي‌دهد گاهي که او را به تضرع و زاري و از باطن قلب مي‌خوانيد که اگر ما را از اين مهلکه نجات داد پيوسته شکرگزار او خواهيم بود؟ بگو: خداست که شما را از آن تاريکي‌ها نجات مي‌دهد و از هر اندوهي مي‌رهاند، باز هم به او شرک مي‌آوريد.
«أَمَّنْ يجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيكْشِفُ السُّوءَ وَيجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ» (نمل/62)
يا کسي که دعاي مضطر را اجابت مي‌کند و گرفتاري را برطرف مي‌سازد، و شما را خلفاي زمين قرار مي‌دهد؛ آيا معبودي با خداست؟! کمتر متذکر مي‌شويد! زماني که براي انسان گرفتاري پيش مي‌آيد و تلاشهاي او و دوستانش براي رفع آن نتيجه بخش نمي‌شود، در اين هنگام به طور حقيقي از اسباب و عوامل ظاهري نااميد گشته و با تمام وجود خداوند را ياري مي‌طلبند از آنجا که اين استغاثه و دعا از عمق دل و با درماندگي حقيقي صورت مي‌گيرد در پي آن، نجات و گرفتاري از جانب خداوند تبارک براي او حاصل مي‌شود. (طباطبايي،15، ص381)
آثار و نتايج استعانت از غيرخدا
همانطور که استعانت از خداوند داراي آثار و نتايجي است استعانت از غير خدا نيز آثار و نتايجي دارد از جمله:
1. عدم اجابت و ياري
خداوند در آيه زير مي‌فرمايد: کساني که غير او را مي‌خوانند آنها نمي‌توانند ياريشان کنند آنها حتي توان ياري خود را هم ندارند چه رسد به اينکه بخواهند به ديگران مدد رسانند. خداوند مي‌فرمايد: «وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلَا أَنْفُسَهُمْ ينْصُرُونَ» (اعراف/197) و آنهايي را که جز او مي‌خوانيد، نمي‌توانند ياريتان کنند، و نه (حتي) خودشان را ياري دهند؛
2. هلاکت و نابودي
خداوند درقرآن مي‌فرمايد استمداد از غيرخدا به جز خسارت و تباهي چيزي را به همراه ندارد.
«وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَيءٍ لَمَّا جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيرَ تَتْبِيبٍ» (هود/101) ما به آنها ستم نکرديم؛ بلکه آنها خودشان بر خويشتن ستم روا داشتند! و هنگامي که فرمان مجازات الهي فرا رسيد، معبوداني را که غير از خدا مي‌خواندند، آنها را ياري نکردند؛ و جز بر هلاکت آنان نيفزودند!
3. عقوبت
جزاي کسي که از غير خداوند استعانت مي‌جويد عقوبت الهي است و خداوند درباره‌ي مشرکان در آن هنگام که استعانت مي‌جويند و فريادرسي را مي‌طلبند مي‌فرمايد: پاسخ استعانت از آنان، عذاب الهي است.
«وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يسْتَغِيثُوا يغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا» (کهف/29) بگو: «اين حق است از سوي پروردگارتان! هرکس مي‌خواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر کس مي‌خواهد کافرگردد!» ما براي ستمگران آتشي آماده کرديم که سراپرده‌اش آنان را از هر سو احاطه کرده است! و اگر تقاضاي آب کنند، آبي براي آنان مي‌آورند که همچون فلز گداخته صورتها را بريان مي‌کند! چه بد نوشيدني، و چه بد محل اجتماعي است!
در جريان داستان حضرت يوسف (عليه السلام) چنين نقل شده که حضرت يوسف (عليه السلام) هنگامي که از عزيز مصر درخواست آزادي کرد جبرئيل بر او نازل شد و چنين گفت: چه کسي تو را زيباترين خلق زمانت قرار داده است و چه کسي تو را محبوب پدر کرد؟ فرمود: «انت يا رب» جبرئيل در پاسخ گفت: «وجعل لک عقوبة في استعانتک بغيره فلبث في السجن بضع سنين». (مجلسي،91، ص19) خداوند به لحاظ توجهي که به غير کردي بر تو عقوبتي قرار داد و آن طولاني‌تر شدن مدت زندان است.
4. از دست دادن منزلت در پيشگاه خداوند
کسي که غير از خداوند متعال را تکيه‌گاه خويش قرار داد ارزش و منزلتش را نزد خداوند از دست مي‌دهد. خداوند مي‌فرمايد کافران را به دوستي نگيريد چرا دوستي مومنان را رها کرده به دنبال دوستي کافران مي‌رويد آنها دشمنان خداوند و رسول (صلي ‌الله‌ عليه‌ و آله) و مومنين هستند. اگر کسي با آنها دوستي کند خداوند او را رها کرده و چنين شخصي نزد خداوند متعال ارزش و منزلتي ندارد .آيه زير اشاره به اين موضوع دارد:
«لَا يتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيءٍ...» (آل عمران/28)
نبايد اهل ايمان، مؤمنان را واگذاشته و از کافران دوست گزينند، و هر که چنين کند رابطه او با خدا مقطوع است مگر براي در حذر بودن از شرّ آنها (تقيه کنند). و خدا شما را از (عقاب) خود مي‌ترساند و بازگشت همه به سوي خدا خواهد بود.
5. ذلت و خواري
يکي از آثار و نتايج استعانت از غير خداوند ذلت و خواري است زيرا عزت تنها از آن خداوند است بايد آن را از خداوند طلب کند و غير او هم اگر عزتي دارند خداوند به آنها عطا کرده است. حال اگر کسي از درگاه الهي استعانت بجويد خداوند او را ياري کرده و به او عزت مي‌دهد. زيرا تمامي عزت‌ها به دست خداست و براي غير عزتي باقي مي‌ماند. خداوند مي‌فرمايد: «مَنْ كَانَ يرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيهِ يصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يمْكُرُونَ السَّيئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يبُورُ» (فاطر/10) کسي که خواهان عزت است (بايد از خدا بخواهد چرا که) تمام عزت براي خداست؛ سخنان پاکيزه به سوي او صعود مي‌کند، و عمل صالح را بالا مي‌برد؛ و آنها که نقشه‌هاي بد مي‌کشند، عذاب سختي براي آنهاست و مکر (و تلاش افسادگرانه)
آنان نابود مي‌شود (و به جايي نمي‌رسد)!
نتيجه‌گيري
استعانت يعني طلب کمک و ياري ازکسي يا چيزي براي رسيدن به مقصود است. استعانت زماني به کار مي‌رود که قدرت فرد براي انجام آن کار کافي نباشد بنابراين از ديگران کمک مي‌گيرد تا اينکه به مقصود و هدف خود برسد. حال اين استعانت انواعي دارد: استعانت حلال و مباح، استعانت حرام. استعانت حلال ياري گرفتن از خداوند و افراد و وسايلي که خداوند متعال اذن به کمک و ياري از آنها را داده است. زماني که از اين وسايل، با اين اعتقاد استفاده شود که آنها مستقل از خداوند نبوده و هر نيرو و قدرتي که دارند به حول و قوه الهي است اين استعانت مجاز و قرآن هم به آن امر کرده است. چنين استعانتي حلال و مباح است. خداوند در آيه زير امر به استعانت از وسايل کرده است:
«وَ ابتَغُوا إِلَيهِ الوَسيلَه» خداوند مي‌فرمايد به سوي من از وسايل استعانت جوييد. اما زماني که از ديگران براي انجام کار حرام، کمک بخواهيم اين استعانت حرام است. خداوند در آيه زير مي‌فرمايد: از يکديگر براي کار گناه و تعدي استعانت نجوييد. «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الإِثمِ وَ العُدوانِ» يعني اين ياري کردن مجاز نيست و حرام است.
دليل اينکه بايد از وسايل استعانت جست خود آيه قرآن است که مي‌فرمايد: «و ابتغوا اليه الوسيله» براي تقرب به درگاه الهي از وسايل استفاده نماييد. انسان به دليل ضعف و ناتواني که دارد نمي‌تو‌اند به تنهايي به هدف برسد بنابرابر نياز است که از وسايلي استعانت بجويد و از طرف ديگر از آنجايي که انسان موجود اجتماعي است و نيازهايي هم دارد به تنهايي و بدون کمک گرفتن از ديگري نمي‌تواند اين نيازها را برآورده کند. بنابراين احتياج به تعامل با ديگران دارد تا بتواند در زندگي موفق باشد گذشته از اين موارد خداوند امر به اين استعانت از وسايل کرده است .و اين وسايل واسطه بين خداوند و انسانها هستند و باعث تقرب انسان به خداوند مي‌شوند. و راه رسيدن به هدف، که همان خداوند متعال است را براي او آسان و هموار مي‌کنند. اين وسايل مي‌تواند صبر نماز قرآن، مؤمنان، بهشتيان و... باشد. توحيد در استعانت يعني اينکه فقط بايد از خداوند متعال ياري جست. طبق آيه 5 حمد استعانت از ديگران روا نيست و استعانت منحصر در خداوند است اينکه استعانت منحصر در خداوند است سخني است درست ولي در عين حال آياتي وجود دارد که مي‌فرمايد: همديگر را ياري کنيد «تَعاوَنُوا عَلَي البِرِّ وَ التَّقوي» اينها چگونه قابل حل هستند؟ مي‌گوييم استعانت منحصر در خداوند است طبق آيه 5 سوره حمد، اين حصر استعانت هيچ منافاتي با استعانت از غير خداوند ندارد. با توجه به توحيد افعالي همه کارهاي نيک افراد نيکوکار به خداوند متعال برمي‌گردد. زيرا تمام افعالي که هر فاعلي انجام مي‌دهد از ذات باريتعالي سرچشمه مي‌گيرد. و انسان هيچ نيرويي از خود ندارد همه قدرتي که دارند از رحمت بي‌انتهاي الهي است. و اگر خداوند امر به استعانت از ديگري کرده و ما ازآنان ياري مي‌طلبيم با اين اعتقاد است که آنان مستقل از خداوند متعال نيستند. و هر ياري که مي‌توانند به ديگران برسانند از خداوند متعال گرفته‌اند. از جانب خودشان نيست و اگر خداوند لحظه‌اي عنايت خود را از آنان بگيرد ياراي کمک رساني به ديگران را ندارند.
به وسيله ادله عقلي و نقلي مي‌شود توحيد در استعانت را اثبات کرد. ادله عقلي از طريق صفات مستعان و ادله نقلي نيز با آيات و روايات قابل اثبات است. استعانت از خداوند متعال داراي آثار و نتايجي است که اگر انسان از خداوند طلب کمک و ياري کند به آنها پاسخ مي‌دهد از جمله اين نتايج اجابت و پاسخگويي، هدايت، امداد غيبي، وراثت زمين، پيروزي صبر عفت و... است يعني اگر شخصي خداوند متعال را بخواند و چيزي را از او مسألت نمايد بدون شک خداوند به سؤال او پاسخ مي‌دهد. زيرا خود خداوند مي‌فرمايد: «ادعوني استجب لکم» مرا بخوانيد تا شما را اجابت کنم. در مقابل، استعانت طلبي از غير خدا هم آثار و نتايجي دارد اگر کسي از غير خداوند کمک بخواهد نتيجه‌اي که بدست مي‌آورد چيزي جز ضرر و زيان او نخواهد بود. از جمله اين نتايج: عدم اجابت و ياري هلاکت و نابودي، عقوبت، ذلت و خواري و . . است. همه اين موارد، نتيجه اين است که انسان از خداوند که مستعان حقيقي است روي برگردانده و به غير او توجه کرده است که اين توجه چيزي جز زيان و ضرر براي فرد مستعين ندارد. حال بايد ديد در چه اموري بايد از خداوند استعانت جست؟ استعانت از باريتعالي فقط منحصر به عبادت او نيست بلکه بايد در همه امور از خداوند که مستعان حقيقي است استعانت جست و قيد خاصي براي استعانت از خداوند وجود ندارد.

پي‌نوشت‌

1- کارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث، دانشگاه اصول دين قم 09186421578.
ghafarifereshteh @ yahoo.com.
منابع تحقيق :
1- قرآن کريم، ترجمه الهي قمشه‌اي.
2- ابن حنبل، احمد، مسند احمدبن حنبل، بي‌چا، دارصادر بيروت، بي‌تا.
3- ابوالفتوح رازي، حسين بن علي، روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن، بي‌چا، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد، 1408ق.
4- جوادي آملي، عبدالله، تسنيم، چاپ چهارم، اسرا، قم، 1383ش.
5- خويي، ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، بي‌چا، دارالثقلين، قم، 1384ش.
6- راغب اصفهاني، حسين بن محمد، مفردات، بي‌چا، دارالعلم الدارالشامي، بيروت،1412ق.
7- زکريا، احمد بن فارسي، معجم مقايبيس اللغه، عبدالسلام محمد هارون، بي‌چا، مکتب الاعلام الاسلامي، قم، 1404ق.
8- سبحاني، جعفر، منشور جاويد، چاپ اول، موسسه امام صادق، قم، 1383ش.
9- سبحاني، جعفر، وهابيت مباني فکري وکارنامه عملي، چاپ هفتم، موسسه امام صادق (عليه السلام)، قم، 1433ق.
10- صادقي تهراني، محمد، الفرقان في التفسير القرآن بالقرآن، چاپ دوم، انتشارات فرهنگ اسلامي، قم، 1365ش.
11- طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، بي‌چا، دفتر انتشارات اسلامي جامعه‌ي مدرسين حوزه علميه، قم، 1417ق.
12- طبري، ابو جعفر محمد بن جرير، جامع البيان في تفسير القرآن، چاپ اول، دارالمعرفه، بيروت،1412ق.
13- طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، احمد حسيني اشکوري، بي‌چا، مرتضوي، تهران، 1375ش.
14- فضل الله، محمد حسين، من وحي القرآن، بي‌چا، دارالملاک للطباعه و النشر بيروت، 1914ق.
15- قرائتي، محسن، تفسير نور، چاپ يازدهم، انتشارات فراهاني، تهران، 1360ش.
16- کليني، محمد بن يعقوب، اصول کافي، چاپ دوم، دارالکتب الاسلاميه، تهران،1363.
17- مترجمان، ترجمه مجمع البيان، بي‌چا، انتشارات فراهاني، تهران، 1360ش.
18- مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار جمعي از محققان، چاپ پنجم، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1403ق.
19- مراغي، احمد بن مصطفي، تفسيرالمراغي، بي‌چا، دار احياء التراث العربي، بيروت، بي‌تا.
20- مصطفوي، حسن، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، بي‌چا، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360ش.
21- مطهري، مرتضي، آشنايي با قرآن (2)، بي‌چا، صدرا، تهران،1387ش.
22- مکارم شيرازي، ناصر نمونه، چاپ ششم، ، دارالکتب الاسلامية، تهران، 1374ش.
23- موسوي همداني، محمد باقر ترجمه تفسير الميزان، بي‌چا، دفتر انتشارات اسلامي جامعه‌ي مدرسين حوزه علميه، قم، 1374ش.
منبع مقاله :
مؤسسه فصلنامه قرآني کوثر، (1394) ، فصلنامه قرآني کوثر، اصفهان، فرزانه، شماره 53